غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • ازين دريا كه غرق اوست جانم
    بسى رفتم درين دريا و گفتم
    دلم كلى ز علم انكار بگرفت
    چون نيكو باز جستم سر دريا
    كسى كو روى اين دريا بديد است
    دلم كلى ز علم انكار بگرفت
    وليكن آنكه در درياست غرقه
    چو چشمم نيست دريابين چه مقصود
    دلم كلى ز علم انكار بگرفت
    چو نابيناى مادرزاد كشتى
    چو در دريا جنب مي بايدم مرد
    دلم كلى ز علم انكار بگرفت
    كسى در آب حيوان تشنه ميرد
    دريغا كانچه مي جستم نديدم
    دلم كلى ز علم انكار بگرفت
    ندارم يكشبه حاصل وليكن
    مرا از عالمى علم شكر به
    دلم كلى ز علم انكار بگرفت
    دلم كلى ز علم انكار بگرفت
    اگر كارى عيان من نگردد
    دلم كلى ز علم انكار بگرفت

    اگر عطار را فانى بيابماگر عطار را فانى بيابم

  • برون جستم وليكن در ميانم
    گشاده شد به دريا ديدگانم
    دلم كلى ز علم انكار بگرفت
    سر مويى ز دريا مى ندانم
    دهد خوش خوش نشانى هر زمانم
    دلم كلى ز علم انكار بگرفت
    ندانم تا دهد هرگز نشانم
    اگر من غرق اين دريا بمانم
    دلم كلى ز علم انكار بگرفت
    درين دريا همه بر خشك رانم
    چنين لب خشك و تر دامن از آنم
    دلم كلى ز علم انكار بگرفت
    چه گويند آخر آن كس را من آنم
    وزين غم پر دريغا ماند جانم
    دلم كلى ز علم انكار بگرفت
    به انواع سخن گوهر فشانم
    كه باشد يك شكر اندر دهانم
    دلم كلى ز علم انكار بگرفت
    كنون من در پى كار عيانم
    چو مردارى شوم در خاكدانم
    دلم كلى ز علم انكار بگرفت

    به بحر دولتش باقى رسانمبه بحر دولتش باقى رسانم

/ 896