غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • دم عيسى است كه با باد سحر مي گذرد
    عمر اگرچه گذران است عجب مي دارم
    در عجب مانده ام تا گل تر را به دريغ
    مي ندانم كه ز فردوس صبا بهر چه كار
    ياسمين را كه اگر هست بقايى نفسى است
    در عجب مانده ام تا گل تر را به دريغ
    لاله بس گرم مزاج است كه با سردى كوه
    گوييا عمر گل تازه صباى سحر است
    در عجب مانده ام تا گل تر را به دريغ
    گل سيراب كه از آتش دل تشنه لب است
    ابر پر آب كند جامش و از ابر او را
    در عجب مانده ام تا گل تر را به دريغ
    در عجب مانده ام تا گل تر را به دريغ
    ابر از خجلت و تشوير درافشانى شاه
    در عجب مانده ام تا گل تر را به دريغ

    طربى در همه دلهاست درين فصل امروزطربى در همه دلهاست درين فصل امروز

  • وآب خضر است كه بر روى خضر مي گذرد
    با چنان باد و چنين آب اگر مي گذرد
    در عجب مانده ام تا گل تر را به دريغ
    مي رسد حالى و چون مرغ به پر مي گذرد
    هر نفس جلوه گر از دست دگر مي گذرد
    در عجب مانده ام تا گل تر را به دريغ
    با دلى سوخته در خون جگر مي گذرد
    كز پس پرده برون نامده بر مي گذرد
    در عجب مانده ام تا گل تر را به دريغ
    آب خواهى است كه با جام بزر مي گذرد
    جام نابرده به لب آب ز سر مي گذرد
    در عجب مانده ام تا گل تر را به دريغ
    اين چه عمر است كه ناآمده در مي گذرد
    مي دمد آتش و با دامن تر مي گذرد
    در عجب مانده ام تا گل تر را به دريغ

    گوييا بر لب عطار شکر مي گذردگوييا بر لب عطار شکر مي گذرد

/ 896