آفتاب رخ تو پنهان نيست هر كه در عشق ذره ذره نشد سر درين راه باز و پا در نه ذره مي شو هواى جانان را مرد جانان نه اى مكن دعوى سر درين راه باز و پا در نه شادى وصل تو كسى يابد تا كه دردى نيايدت پيدا سر درين راه باز و پا در نه سر درين راه باز و پا در نه تن بزن چند گويى اى عطار سر درين راه باز و پا در نه
ليك هر ديده محرم آن نيست پيش خورشيد پاي كوبان نيست سر درين راه باز و پا در نه كه به جانان رسيدن آسان نيست زانكه نامرد مرد جانان نيست سر درين راه باز و پا در نه كه درين واديش غم جان نيست هرچه ديگر كنى تو درمان نيست سر درين راه باز و پا در نه زانكه ره را اميد پايان نيست هر كسى مرد اين بيابان نيست سر درين راه باز و پا در نه