غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • تو مي دانى كه در كار تو چون مضطر فرو ماندم
    ز حيرانى عشق تو خلاصم كى بود هرگز
    ز بس كاندر خم چوگان محنت گوى گشتم من
    عجايب نامه ى عشقت به پايان چون برم آخر
    چو دست من به يك بازى فرو بستى چه بازم من
    ز بس كاندر خم چوگان محنت گوى گشتم من
    همه شب بى تو چون شمعى ميان آتش و آبم
    چگونه چشمه ى حيوان درين وادى به دست آرم
    ز بس كاندر خم چوگان محنت گوى گشتم من
    از آن شد كشتيم غرقاب و من با پاره اى تخته
    چو از شوق گهر رفتم بدين دريا و گم گشتم
    ز بس كاندر خم چوگان محنت گوى گشتم من
    ز بس كاندر خم چوگان محنت گوى گشتم من
    ندانم تا تو اى عطار گنج عشق كى يابى
    ز بس كاندر خم چوگان محنت گوى گشتم من



  • به خاك و خون فرو رفتم ز خواب و خور فرو ماندم
    كه از عشقت به نو هر روز حيران تر فرو ماندم
    ز بس كاندر خم چوگان محنت گوى گشتم من
    كه اندر اولين حرفى به سر دفتر فرو ماندم
    مكن داويم ده آخر كه در ششدر فرو ماندم
    ز بس كاندر خم چوگان محنت گوى گشتم من
    نگه كن در من مسكين كه بس مضطر فرو ماندم
    كه اندر قعر تاريكى چو اسكندر فرو ماندم
    ز بس كاندر خم چوگان محنت گوى گشتم من
    كه در گرداب اين درياى موج آور فرو ماندم
    هم از خشكى هم از دريا هم از گوهر فرو ماندم
    ز بس كاندر خم چوگان محنت گوى گشتم من
    چو گويى اندرين ميدان ز پاى و سر فرو ماندم
    كه از سوداى گنج ايدر به رنج اندر فرو ماندم
    ز بس كاندر خم چوگان محنت گوى گشتم من



/ 896