غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دست نمي دهد مرا بى تو نفس زدن دمي




  • دست نمي دهد مرا بى تو نفس زدن دمى
    صبح به يك نفس جهان روشن از آن همى كند
    زانكه ز شاديى كه او دور فتاد اگر رسد
    نى كه دو كون محو شد در بر تو چو سايه اى
    از سر جهل هر كسى لاف زند ز قرب تو
    زانكه ز شاديى كه او دور فتاد اگر رسد
    چون بنشيند آفتاب از عظمت به سلطنت
    نقطه ى قاف قدرتت گر قدم و دمى زند
    زانكه ز شاديى كه او دور فتاد اگر رسد
    چون نفست به نفخ جان بر گل آدم اوفتاد
    ليك اگر دو كون را سوخته اى كنى ازو
    زانكه ز شاديى كه او دور فتاد اگر رسد
    زانكه ز شاديى كه او دور فتاد اگر رسد
    چون همه چيزها به ضد گشت پديد لاجرم
    زانكه ز شاديى كه او دور فتاد اگر رسد

    تا به کى اى فريد تو دم زنى از جهان جانتا به کى اى فريد تو دم زنى از جهان جان

  • زانكه دمى كه با توام قوت من است عالمى
    كز سر صدق هر نفس با تو برآورد دمى
    زانكه ز شاديى كه او دور فتاد اگر رسد
    بس كه برآورد نفس پيش چو تو معظمى
    عرش مجيد ذره اى بحر محيط شبنمى
    زانكه ز شاديى كه او دور فتاد اگر رسد
    سايه ى او چه پيش و پس ذره چه بيش و چه كمى
    هر قدمى و احمدى هر نفسى و آدمى
    زانكه ز شاديى كه او دور فتاد اگر رسد
    اوست ز هر دو كون و بس هم نفسى و محرمى
    آدم زخم خورده را نيست اميد مرهمى
    زانكه ز شاديى كه او دور فتاد اگر رسد
    هر نفسيش صد جهان هر نفسش بود غمى
    سور چو بود آنچنان هست چنينش ماتمى
    زانكه ز شاديى كه او دور فتاد اگر رسد

    دم چه زنى چو نيستت در همه کون همدمىدم چه زنى چو نيستت در همه کون همدمى

/ 896