يا دست به زير سنگم آيد در عشق تو خرقه درفكندم چون بنديشم ز هستى تو هر دم ز جهان عشق سنگى آن دم ز حساب عمر نبود چون بنديشم ز هستى تو چون بنديشم ز هستى تو چون زندگيم به توست بى تو چون بنديشم ز هستى تو
تا مرغ تو گشت جان عطار تا مرغ تو گشت جان عطار
يا زلف تو زير چنگم آيد تا خود پس ازين چه رنگم آيد چون بنديشم ز هستى تو بر شيشه ى نام و ننگم آيد گر بى تو دمى درنگم آيد چون بنديشم ز هستى تو از هستى خويش ننگم آيد صحراى دو كون تنگم آيد چون بنديشم ز هستى تو
عالم ز حسد به جنگم آيد عالم ز حسد به جنگم آيد