غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • هر دل كه وصال تو طلب كرد
    در تاريكى ميان خون مرد
    صد حقه و مهره هست و هيچ است
    وآنكس كه بنا در اين گهر يافت
    آن چيز كه يافت بس عجب يافت
    صد حقه و مهره هست و هيچ است
    چون حوصله پر برآمد او را
    عشق تو ميان خون و آتش
    صد حقه و مهره هست و هيچ است
    عشق تو هزار طيلسان را
    بس مرد شگرف را كه اين بحر
    صد حقه و مهره هست و هيچ است
    بس جان عظيم را كه اين درد
    چون خار رطب بد و رطب خار
    صد حقه و مهره هست و هيچ است
    صد حقه و مهره هست و هيچ است
    چون نتوانى محمدى يافت
    صد حقه و مهره هست و هيچ است

    عطار سزد که پشت گرم استعطار سزد که پشت گرم است

  • شب خوش بادش كه روز شب كرد
    هر كه آب حيات تو طلب كرد
    صد حقه و مهره هست و هيچ است
    بى خود شد و مدتى طرب كرد
    وآن حال كه كرد بس عجب كرد
    صد حقه و مهره هست و هيچ است
    بانگى نه به وقت ازين سبب كرد
    بردار كشيدش و ادب كرد
    صد حقه و مهره هست و هيچ است
    در گردن عاشقان كنب كرد
    لب برهم دوخت و خشك لب كرد
    صد حقه و مهره هست و هيچ است
    گه تاب بسوخت گاه تب كرد
    عقل از چه عزيمت رطب كرد
    صد حقه و مهره هست و هيچ است
    اين كار كدام بلعجب كرد
    بارى مكن آنچه بولهب كرد
    صد حقه و مهره هست و هيچ است

    چون روى به قبله ى عرب کردچون روى به قبله ى عرب کرد

/ 896