غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • عشق بى درد ناتمام بود
    نمك اين حدي درد دل است
    همچو خود بى قرار و مست كند
    كشته عشق گرد و سوخته شو
    كشته ى عشق را به خون شويند
    همچو خود بى قرار و مست كند
    كفن عاشقان ز خون سازند
    از ازل تا ابد ز مستى عشق
    همچو خود بى قرار و مست كند
    در ره عاشقان دلى بايد
    نه خريدار نيك و بد باشد
    همچو خود بى قرار و مست كند
    سرفرازى و خواجگى نخرد
    نبود تيغش و اگر باشد
    همچو خود بى قرار و مست كند
    همچو خود بى قرار و مست كند
    گاه گاهى چنين شود عطار
    همچو خود بى قرار و مست كند



  • كز نمك ديگ را طعام بود
    عشق بى درد دل حرام بود
    همچو خود بى قرار و مست كند
    زانكه بى اين دو كار خام بود
    آب اگر نيست خون تمام بود
    همچو خود بى قرار و مست كند
    كفنى به ز خون كدام بود
    بى قرارى علي الدوام بود
    همچو خود بى قرار و مست كند
    كه منزه ز دال و لام بود
    نه گرفتار ننگ و نام بود
    همچو خود بى قرار و مست كند
    جمله ى خلق را غلام بود
    با همه خلق در نيام بود
    همچو خود بى قرار و مست كند
    هر كه را پيش او مقام بود
    بو كه اين دولتش مدام بود
    همچو خود بى قرار و مست كند



/ 896