غزلیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غزلیات - نسخه متنی

عطار نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




  • بعدجوى از نفس سگ گر قرب جان مي بايدت
    باز عرشى گر سر جبريل دارى پر برآر
    اى خر مرده سگ نفست به گلخن در كشيد
    نفس را چون جعفر طيار بركن بال و پر
    در جهان قدس اگر دارى سبك روحى طمع
    اى خر مرده سگ نفست به گلخن در كشيد
    عمر در سود و زيان بردى به آخر بى خبر
    چند گردى در زمين بى پا و سر چون آسمان
    اى خر مرده سگ نفست به گلخن در كشيد
    روز و شب مشغول كار و بار دنيا مانده اى
    هرچه گوئى چون ترازو زين زبان گر يك جو است
    اى خر مرده سگ نفست به گلخن در كشيد
    جو كشى و نيم جو همچون ترازوى دو سر
    اى عجب نمرود نفس و وانگهى همچون خليل
    اى خر مرده سگ نفست به گلخن در كشيد
    در هوا استاده و از منجنيق انداخته
    چون تو از آذر مزاجى دوستى با زر چرا
    اى خر مرده سگ نفست به گلخن در كشيد
    اى خر مرده سگ نفست به گلخن در كشيد
    در جهان خوفناك ايمن نشينى اى فريد
    اى خر مرده سگ نفست به گلخن در كشيد



  • ترك كن اين چاه و زندان گر جهان مي بايدت
    ورنه در گلخن نشين گر استخوان مي بايدت
    اى خر مرده سگ نفست به گلخن در كشيد
    گر به بالا پر و بال مرغ جان مي بايدت
    بر جهان جسم دايم سر گران مي بايدت
    اى خر مرده سگ نفست به گلخن در كشيد
    مى ندارد سود با تو پس زيان مي بايدت
    از زمين بگسل اگر بر آسمان مي بايدت
    اى خر مرده سگ نفست به گلخن در كشيد
    دين به سربارى دنيا رايگان مي بايدت
    گنگ شو از ما سوى الله گر زبان مي بايدت
    اى خر مرده سگ نفست به گلخن در كشيد
    از خرى جو مى مكش گر كهكشان مي بايدت
    زحمت جبريل رفته از ميان مي بايدت
    اى خر مرده سگ نفست به گلخن در كشيد
    بر سر آتش به خلوت همچنان مي بايدت
    پس چو ابراهيم آتش گلستان مي بايدت
    اى خر مرده سگ نفست به گلخن در كشيد
    پس چو عيس بر فلك دامن كشان مي بايدت
    امن تو از چيست چون خط امان مي بايدت
    اى خر مرده سگ نفست به گلخن در كشيد



/ 896