فيض حضور
اگر در مدار عشق قرار گرفتى و در قلمرو محبتِ الله و اولياى او وارد شدى، اين محبت چاره ساز است. مگر مى شود انسانى خدا را دوست بدارد; ولى خداوند سبحان او را دوست ندارد؟ مگر مى شود كسى شيفته پيامبر شود; ولى پيامبر نسبت به وى بى توجه باشد؟ مگر مى شود كسى خدا را ياد كند و خداوند به ياد وى نباشد؟ مگر نه اين است كه در قرآن فرموده است:{ ...فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ...} ;(7) «مرا ياد كنيد، تا من هم به ياد شما باشم.»
وقتى مَزُور، در خاطر زائر باشد، زائر هم در خاطر مَزُور است. وقتى به پيامبر و امام معصوم و امام زادگان سلام مى دهيم، آنان توجه دارند و جواب سلام ما را مى دهند. در زيارتنامه ها، در موارد متعدّدى چنين تعابيرى وجود دارد كه خطاب به مَزُور گفته مى شود:
«أَشْهَدُ أَنَّكَ تَسْمَعُ كَلامِي وَ تَشْهَدُ مَقَامِي».
«شهادت مى دهم كه تو سخن و كلام مرا مى شنوى و شاهد اين مقام و موقعيت زيارتِ من هستى.»
در اين خصوص از پيامبر خد(صلى الله عليه وآله) نقل شده كه فرمود:
«إِنَّ لِلَّهِ مَلائِكَةً سَيَّاحِينَ فِي الاَْرْضِ يُبَلِّغُونِّي عَنْ أُمَّتِيَ السَّلامَ».(8)
«خدا را فرشتگانى است كه در زمين مى گردند و سلام ها و درودهاى امّتم را بر من مى رسانند.»
و در روايت ديگر فرموده است:
«مَنْ سَلَّمَ عَلَيَّ فِي شَيْء مِنَ الاَْرْضِ أُبْلِغْتُهُ وَ مَنْ سَلَّمَ عَلَيَّ عِنْدَالْقَبْرِ سَمِعْتُهُ».(9)
«هر كه بر من سلام دهد، از هر سرزمينى كه باشد، به من رسانده مى شود و اگر در كنار قبرم سلام بدهد، نيز مى شنوم.»
هنگامى كه زيارت پيامبر(صلى الله عليه وآله) در حالِ مرگ و حيات يكسان است و آن حضرت و ديگر معصومين(عليهم السلام) به سلام ما پاسخ مى دهند، سلام دادن بر آنان; چه از نزديك و چه از دور، چه با صداى بلند و چه آهسته، ارتباطى روحى و معنوى است و مگر مى شود انبيا و معصومين(عليهم السلام) سلام و تحيت ما را بشنوند و هيچ بذل توجهى نداشته باشند؟ و اينجاست كه بايد گفت محبت، يكطرفه نيست.
و چه نيك سروده است اقبال لاهورى از مددخواهى خدا و رسول:
فقيرم از تو خواهم هر چه خواهم
مرا درس حكيمان، دردِ سر داد
كه من پرورده فيض نگاهم
دلِ كوهى خراش، از برگِ كاهم
كه من پرورده فيض نگاهم
كه من پرورده فيض نگاهم
و به قول حافظ:
بلبل از فيض گل آموخت سخن، ور نه نبود
اين همه قول و غزل، تعبيه در منقارش
اين همه قول و غزل، تعبيه در منقارش
اين همه قول و غزل، تعبيه در منقارش
زيارت از نگاه امام رض(عليه السلام)
امام هشتم شيعيان جهان، در مورد عهد و پيمانى كه هر امامى بر گردن رهروان خود دارد، فرموده است:«...لِكُلِّ إِمَام عَهْداً فِي عُنُقِ أَوْلِيَائِهِ وَ شِيعَتِهِ وَ إِنَّ مِنْ تَمَامِ الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ زِيَارَةَ قُبُورِهِمْ، فَمَنْ زَارَهُمْ رَغْبَةً فِي زِيَارَتِهِمْ وَ تَصْدِيقاً بِمَا رَغِبُوا فِيهِ كَانَ أَئِمَّتُهُمْ شُفَعَاءَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»;(10)
«براى هر امامى به گردن شيعيان و هوادارانش پيمانى است; از جمله وفا به اين پيمان، زيارت قبور آنان است. پس هر كس از روى رغبت و پذيرش، آنان را زيارت كند، امامان در قيامت شفيع ايشان خواهند بود.»
بر اساس همين وفاى به عهد است كه شيعه همواره در احياى نام و ياد و زيارت قبور اولياى دين، چه رنج ها كه كشيده و چه شهيدها كه داده است و اكنون نيز اين خط ايثار و شهادت دوام دارد و زيارت ادامه همين خط است و تبرّك و توّسل و استشفا و استشفاع، فيض گيرى از آن معنويات است، كه سيره و روش گذشتگان صالح ما نيز همين بوده است.
توسّل
با توسّل به ارواح مطهّر پيشوايان معصوم(عليهم السلام) است كه زيارت معنا پيدا مى كند و قبولى اعمال عبادى ما، بدون «استشفاع» و «توسّل» و بدون عرض ارادت و «مودّت» به آستان اقدسشان، بى ثمر و قاصر از وصول به هدف است و اشرف انبيا حضرت محمّد مصطفى(صلى الله عليه وآله) در اين باره چنين فرموده است:«...وَ الَّذِي نَفْسُ مُحَمَّد بِيَدِهِ لَوْ أَنَّ عَبْداً جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِعَمَلِ سَبْعِينَ نَبِيّاً مَا قَبِلَ اللَّهُ ذَلِكَ مِنْهُ حَتَّى يَلْقَاهُ بِوَلايَتِي وَ وَلايَةِ أَهْلِ بَيْتِي».(11)
«سوگند به آنكه جان محمّد در دست اوست، اگر بنده اى در روز قيامت، عمل هفتاد پيغمبر را بياورد، خدا آن را از وى نمى پذيرد تا اينكه با «ولايت» من و «ولايت» اهل بيت من، خدا را ملاقات نمايد.»
و در روايت ديگر چنين فرمود:
«فَوَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَوْ جَاءَ أَحَدُكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِأَعْمَال كَأَمْثَالِ الْجِبَالِ وَ لَمْ يَجِئْ بِوَلايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِب(عليه السلام) أَكَبَّهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي النَّارِ»;(12)«قسم به آنكه مرا مبعوث به نبوت فرموده است، اگر يكى از شما در روز قيامت اعمالى بزرگ و شايسته همانند كوهها بياورد و ولايت على بن ابى طالب(عليه السلام) را نياورد، هر آينه خداى عزّ و جلّ او را به صورت، در آتش مى افكند.»
باز هم رسول خد(صلى الله عليه وآله) در مورد ولايت اهل بيت(عليهم السلام) چنين فرموده است:
در شب معراج پس از آنكه سخن از شرافت انوار خمسه طيّبه (محمد و على و فاطمه و حسن و حسين(عليهم السلام)) و امتياز خلقت آنان به ميان آمد، خداوند منّان فرمود:
«يا مُحمّد وَ عِزّتى وَ جَلالي لَوْ اَنَّ عَبْداً عَبَدَني حَتّى يَنْقَطِعَ وَ يَصيرَ كَالشَّنِ الْبالي ثُمَّ أَتاني جاحِداً لِوِلايَتِهِمْ لَمْ أُدْخِلْهُ جَنَّتي وَ لا أَظْلَلْتُهُ تَحْتَ عَرْشي».(13)
«اى محمد! به عزت و جلال خودم سوگند، اگر بنده اى مرا چنان عبادت كند كه توان از دست داده و از پاى درآيد، همچون مشك آب خشك شده اى لاغر گردد، آنگاه به سوى من آيد در حالى كه «ولايت» آنان (خاندان نبوت) را منكر باشد، من او را به بهشت داخل نمى كنم و زير سايه عرش خود جايش را نمى دهم.»
ابوحمزه ثمالى مى گويد:
امام سجاد(عليه السلام) از ما پرسيد: كدام سرزمين از سرزمين هاى ديگر افضل است؟ گفتيم: خدا و رسول و فرزند رسولش داناترند، فرمود:
«إِنَّ أَفْضَلَ الْبِقَاعِ مَا بَيْنَ الرُّكْنِ وَ الْمَقَامِ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلاً عُمِّرَ مَا عُمِّرَ نُوحٌ(عليه السلام) فِي قَوْمِهِ أَلْفَ سَنَة إِلاّ خَمْسِينَ عَاماً يَصُومُ النَّهَارَ وَ يَقُومُ اللَّيْلَ فِي ذلِكَ الْمَوْضِعِ ثُمَّ لَقِيَ اللَّهَ بِغَيْرِ وَلايَتِنَا لَمْ يَنْفَعْهُ ذَلِكَ شَيْئاً».(14)
«با فضيلت ترين مكان ها روى زمين (در مسجدالحرام) ميان ركن و مقام (فاصله بين ركن حجرالاسود و مقام ابراهيم) است و اگر مردى به قدر عمر نوح، كه در ميان قومش گذرانيد (950 سال) عمر كند، در حالى كه تمام عمرش را در اين مكان به روزه دارى و شب زنده دارى بپردازد و سرانجام بدون ولايت ما به لقاى خدا برسد، اين همه عبادت او نفعى به حالش نخواهد داشت.»