سفرهاى تبليغى - ره توشه عتبات عالیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ره توشه عتبات عالیات - نسخه متنی

ج‍م‍ع‍ی‌ از ن‍وی‍س‍ن‍دگ‍ان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سفرهاى تبليغى

امام حسن عسكرى(عليه السلام) سفرهايى از سامرا به شام (سوريه)، شهرهاى عراق، قم و ديگر بلاد داشت كه در اين سفرها علاوه بر نشر معارف و احكام الهى، مردم را متوجه خاندان آل على(عليهم السلام) نمود و بنيه اعتقادى و علمى شيعيان را بيش از پيش تقويت كرد; به طورى كه حاكمان عباسى را وادار به عكس العمل نموده، در حصر بيشتر آن حضرت كوشيدند.

از جمله فعاليتهاى آن حضرت در اين سفرها، تشويق مردم به ساخت مسجد و مكان عبادت بود. در لواسان اعلاميه اى صادر كرد و در آن، مردم را به ساخت مسجد تشويق نمود. اين اعلاميه به قدرى اثر بخش بود كه در مدت كوتاهى، ده ها مسجد در آن منطقه ساخته شد.(1)

ترويج مهدويت

غايب شدن امام، يك حادثه غير طبيعى و نا مأنوس است و باور كردن آن و نيز تحمل مشكلات ناشى از آن، براى نوع مردم دشوار است. از اين رو، امامان معصوم(عليهم السلام)هر يك به گونه اى مردم را با اين وضعيت آشنا مى كردند. اين تلاش ها در زمان امام حسن عسكرى(عليه السلام) به اوج خود رسيد. آن حضرت مانند پدر بزرگوارش امام هادى(عليه السلام) كمتر در ميان شيعيان حاضر مى شد و جز در موارد ضرورى، با همه مردم از پشت پرده، سخن مى گفت. اين عمل آن حضرت، به جهت آن بود كه شيعيان با جريان غيبت عادت كرده، انس بگيرند و در آينده آن را امرى عجيب نشمارند و از آن وحشت نكنند.(2)

1. مجموعه زندگانى چهارده معصوم، ص1223
2. منتهى الآمال، ج2، ص703





آن حضرت، بارها فرزندش حضرت مهدى(عليه السلام) را به خواص از اصحاب خود نشان داد تا يقين به وجود او نمايند و او را امام بعد از خود معرفى كرد.(1) سيره و روش او را بيان مى كرد و مردم را به اعتقاد به او ترغيب مى نمود و به شبهات در اين مورد پاسخ مى داد. حسن بن ظريف طى نامه اى از امام حسن عسكرى(عليه السلام) سؤال كرد:

«امام قائم (عج) در وقت قيامش بر اساس چه چيزى حكم مى كند؟»

امام در جواب نوشت:

«پس(بدان) هروقت قيام كندميان مردم، به علم خودقضاوت مى كند،مثل قضاوت كردن داوودكه (آن پيامبر در هنگام حكم كردن) از كسى دليل و بيّنه نخواست.»(2)

دفاع از حريم اسلام

امام حسن عسكرى(عليه السلام) درمواقع متعدد، دربرابر توطئه دشمنان دين، به صورت هاى مختلف مى ايستاد و گاه با نامه، گاه با ارسال نماينده و گاه خود شخصاً وارد ميدان مى شد و اقدام مناسب را به عمل مى آورد. ابوهاشم جعفرى نقل مى كند:

«در سامرا قحطى شديدى پيش آمد. معتمد (خليفه عباسى) فرمان داد تا مردم به نماز استسقا بروند، مردم نيز سه روز پى در پى براى نمازِ باران به مصلاّ رفتند و دست به دعا برداشتند ولى باران نيامد، روز چهارم جاثليق، پيشواى اسقفان مسيحى، همراه مسيحيان و راهبان به صحرا رفت، يكى از راهبان هر وقت دست خود را به سوى آسمان بلند مى كرد بارانى درشت فرو مى باريد. روز بعد نيز جاثليق همان كار را كرد و باران زيادى باريد به طورى كه ديگر مردم تقاضاى باران نداشتند.»

اين كار موجب شگفتى مردم و تمايل آنان به مسيحيت شد. خليفه عباسى

1. الارشاد، ج2، ص348
2. كشف الغمه، ج3، ص308


نگران شد. از اين رو، به دنبال حضرت امام حسن عسكرى(عليه السلام) فرستاد و آن بزرگوار را از زندان آوردند. خليفه به امام عرض كرد: امّت جدّت را درياب كه گمراه شدند. امام فرمود: از جاثليق و راهبان بخواهيد تا فردا (سه شنبه) به صحرا بروند تا شك و شبهه را برطرف سازم. خليفه فرمان داد و پيشواى اسقفان همراه راهبان در آن روز به صحرا رفتند. امام حسن عسكرى(عليه السلام) نيز ميان جمعيت زيادى از مردم به صحرا آمد. آنگاه مسيحيان و راهبان دست به دعا برداشتند

كه باران زيادى آمد. امام فرمان داد دست راهب معيّنى را بگيرند و آنچه ميان انگشتان اوست بيرون آوردند كه استخوان سياهى از استخوانهاى آدمى را در ميان انگشتان او يافتند. امام استخوان را گرفت و در پارچه اى پيچيد و به راهب فرمود: اكنون طلب باران كن. راهب هر چه دعا كرد باران نيامد و ابرها كنار رفت و خورشيد نمودار شد، مردم تعجب كردند و خليفه از امام پرسيد: اين استخوان چيست؟ فرمود: از آن پيامبرى از پيامبران الهى است كه از قبرهاى برخى از پيامبران برداشته اند و استخوان پيامبرى ظاهر نمى شود، جز آنكه باران مى آيد. امام را تحسين كردند و استخوان را آزمودند و ديدند همانگونه است كه امام مى فرمايد.(1)

تشويق به عمل خير

امام حسن عسكرى(عليه السلام) مردم را به انجام خير و برآوردن نيازهاى ديگران تشويق مى كرد. ابوهاشم جعفرى مى گويد:

«شنيدم آن حضرت مى فرمايد: در بهشت درى است كه به آن، معروف مى گويند، فقط اهل معروف داخل آن مى شوند... آن وقت به من رو كرد و فرمود: بر انجام كارهاى خير (مثل گذشته) ادامه بده; چرا كه اهل معروف و كارهاى خير در دنيا، همان اهل معروف و كارهاى آخرت هستند، خداوند تو را از آنان قرار دهد اى ابوهاشم.»(2)

1. كشف الغمه، ج3، ص225
2. همان، ص216


فعاليتهاى علمى

امام حسن عسكرى(عليه السلام) در طول دوران كوتاه عمر پر بار خود، قدم هاى بزرگى در راه نشر و گسترش معارف، احكام و علوم اسلامى برداشت و به قدرى آثار علمى از آن حضرت به يادگار ماند كه دانشمندان مى نويسند:

«آن قدر از علوم و معارف گوناگون از او نقل شده كه كتاب را پركرده است.»(1)

عده بسيارى از علاقه مندان به معارف و علوم دينى، از نقاط دور و نزديك جهان اسلام آن روز به پيشگاه آن بزرگوار شرفياب مى شدند و از انوار علوم آن حضرت توشه هدايت برمى گرفتند. تاريخ نام بيش از صد تن از آنان را در حافظه خود نگه داشته است مثل: ابراهيم بن خضيب انبارى، ابواسحاق اهوازى، نويسنده كتاب البشارات، احمدبن حسن بن على بن فضايل، نويسنده كتاب هاى الصلاة و الوضوء، احمد بن محمد بن يسار، نويسنده ثواب القرآن و الغارات، حسن بن نضر، سعد بن عبدالله قمى، محمدبن ابراهيم بن مهزيار، محمد بن حسن صفار، يعقوب بن اسحاق برقعى، يوسف بن سخت، هارون بن مسلم بن سعدان و ديگران.(2)

امام حسن عسكرى(عليه السلام) با تربيت شاگردان، معارف دينى را در سراسر جهان اسلام ترويج كرد و بنيه علمى و اعتقادى مردم را تقويت نمود.

از جمله اقدامات علمى آن حضرت، تعيين وكيل و نماينده از ميان شخصيتهاى برجسته و با فضيلت شيعه براى ارتباط علمى با مردم بود كه از اين راه مشكلات علمى و مذهبى مسلمانانى را كه دسترسى به امام نداشتند حل كرد و شبهات اسلام ستيزان و يا مخالفان اهل بيت(عليهم السلام) را پاسخ مى گفت.

از وكيلانى كه علاوه بر ساير فعاليتهاى اجتماعى و خدمت رسانى، به امر نشر علم و احكام دين از ناحيه امام مشغول بودند، مى توان اين افراد را نام برد:

1. اعيان الشيعه، ج2، ص40
2. زندگانى امام حسن عسكرى، ص138


اسحاق بن ربيع كوفى، ابوهاشم داوود بن قاسم جعفرى، داوود بن ابى يزيد نيشابورى، محمد بن على بن بلال، عبدالله بن جعفر حميرى قمى، ابوعمرو عثمان بن سعيد عمرى، ابوالقاسم جابر بن يزيد، ابراهيم بن عبده بن ابراهيم نيشابورى، محمدبن احمد بن جعفر و جعفر بن سهيل صيقل.(1)

مكاتبه با شيعيان، از ديگر فعاليتهاى امام حسن عسكرى(عليه السلام) در جهت گسترش علوم اسلامى و حل مشكلات علمى آنان بود. از نقاط دور و نزديك جهان اسلام، سؤال هاى فراوانى در مورد اصول و فروع دين به امام مى رسيد و آن حضرت، بعد از نوشتن پاسخ، به وسيله پيك هاى مخصوص، آنها را به سؤال كنندگان مى رساند. ابوالاديان، از جمله كسانى است كه نامه ها و مراسلات امام را به شهرها و مناطق مختلف اسلامى مى رساند.(2)

امام حسن عسكرى(عليه السلام) با استدلال روشن، ساده و در عين حال متقن، شبهات موجود در جامعه را برطرف مى نمود و گاه قبل از انتشار آنها، آن را در نطفه خفه مى كرد و جامعه را از صدمات علمى و اعتقادى آن ايمن مى ساخت.

اسحاق كندى، فيلسوف عراق، به نوشتن كتابى در موضوع «وجود تناقض در قرآن» پرداخت و مدتى از مردم كناره گرفت و مشغول نوشتن آن شد. روزى يكى از شاگردان او خدمت امام حسن عسكرى(عليه السلام) رسيد، امام به او فرمود:

آيا ميان شما مرد فهميده اى نيست كه استادتان را از تصميمى كه گرفته است باز دارد؟

آن شاگرد عرض كرد: ما از شاگردان او هستيم، چگونه مى توانيم در اين كارها يا كارهاى ديگر بر او ايراد بگيريم؟

امام فرمود: آيا آنچه به تو بگويم به او مى رسانى؟

عرض كرد: آرى.

فرمود: نزد او برو و با الفت و مهربانى رفتار كن و او را در كارى كه انجام مى دهد،

1. مناقب آل ابى طالب، ج4، ص423
2. بحارالأنوار، ج50 ، ص332


يارى نما. آنگاه بگو سؤالى دارم، آيا مى توانم از شما بپرسم؟ كه به تو اجازه مى دهد. بگو اگر گوينده قرآن نزد تو آيد، آيا احتمال مى دهى كه منظور او از گفتارش، معانى ديگرى غير آن باشد كه تو پنداشته اى؟ خواهد گفت: امكان دارد چون «كندى» اگر به مطلبى توجه كند مى فهمد و درك مى كند. هنگامى كه جواب مثبت داد بگو: از كجا اين اطمينان را پيدا كرده اى كه مراد و منظور قرآن همان است كه تو مى گويى؟ شايد گوينده قرآن منظورى غير از آنچه تو به آن رسيده اى داشته باشد و تو الفاظ را در غير معانىِ آن به كار مى برى.

آن شاگرد، نزد اسحاق كندى رفت و به همان ترتيب با او مهربانى كرد تا سرانجام سؤال را مطرح نمود. كندى از او خواست كه سؤال خود را تكرار كند و به فكر فرو رفت و آن را بنا بر لغت، محتمل و بر حسب انديشه، ممكن دانست.

آنگاه شاگردش را قسم داد كه اين سؤال از كجا براى تو مطرح شده؟ گفت: چيزى بود كه به خاطرم رسيد و پرسيدم. كندى گفت: ممكن نيست تو و افرادى مانند تو به چنين پرسشى دست يابند! بگو اين سؤال را از كجا آورده اى؟ شاگرد گفت: ابومحمد امام حسن عسكرى(عليه السلام) به من چنين فرمان داد. كندى گفت: درست گفتى، چنين سؤالى جز از آن خاندان نمى تواند بود. آنگاه آنچه در آن زمينه نوشته بود در آتش ريخت و سوزاند.(1)

تفسير امام حسن عسكرى(عليه السلام)

از كتاب هاى معروف شيعه، تفسر منسوب به امام حسن عسكرى(عليه السلام) است كه آن حضرت در طول سال هاى 254 تا 260هـ .ق. بر ابويعقوب يوسف بن محمد بن زياد و ابوالحسن على بن يسار از ثقات شيعه، املا كرده است و آن را شيخ صدوق (متوفاى 381هـ . ق.) از طرق مختلف از ابويعقوب يوسف و ابوالحسن على بن يسار نقل روايت مى كند. شيخ آقا بزرگ تهرانى در كتاب «الذريعه» طى استدلال مفصلى در ده صفحه اين تفسير را از امام حسن عسكرى، يقينى و مسلم و غير قابل انكار مى داند.

1. منتهى الآمال، ج2، ص706


اين تفسير دو جلد است: جلد اوّل آن مشتمل بر تفسير استعاذه، سوره فاتحه و سوره بقره تا آيه 108 است و جلد دوم شامل آيات متفرقه از سوره بقره از جمله آيه 153 و آيه 283 مى باشد.

نسخه خطى آن در بيشتر كتابخانه هاى عمومى و خصوصى موجود است. در سال 1268هـ . ق. چاپ سنگى و در سال 1409هـ .ق. در قم توسط مؤسسه الهدى به چاپ رسيد و آيت الله رضا استادى مقدمه اى بر آن نوشته است.(1)

/ 79