ورود به سامر
هنگام ورود امام(عليه السلام)به سامرا، متوكّل خود را ننماياند و دستور داد كه امام را در كاروانسراى ويژه مستمندان، كه به «خان الصَّعالِيك» معروف بود، فرود آورند.
[
1. لباس ضخيم ويژه اى كه از ابريشم يا پشم مى بافتند و در هنگام جنگ مى پوشيدند; به گونه اى كه شمشير به آن اثر نمى كرد. (لغت نامه دهخدا).2. اثبات الوصيه، صص226 و 227 ; بحارالأنوار، ج50 ، صص142 و 144
]
محل فرود امام به قدرى تحقيرآميز بود كه صالح بن سعيد مى گويد:
«روز ورود امام به سامرا، نزد آن حضرت رفتم. وقتى آن وضع را ديدم،عرض كردم: فدايت شوم! از هر امر و فرصتى براى خاموش كردن نور الهىِ شما و كوتاهى كردن در حقّتان استفاده مى كنند; چندان كه شما را دراين كاروانسراى نامناسب كه اختصاص به مستمندان دارد، فرود آورده اند. امام (رو به من كرده و) فرمود:
اى پسر سعيد، تو اينجايى! (معرفت تو نسبتبه ما در همين حد است؟) سپس با دست به سمتى اشاره كرد و فرمود: نگاهكن! صالح مى گويد: وقتى نگريستم، باغ هاى زيبا و آراسته با نهرهاىجارى، درختهاى سرسبز ديدم كه بهترين عطرها از آنها استشمام مى شد و پسرانى كه همچون مرواريدهاى نهفته و دست نخورده ديدم. با ديدناين منظره ها، چشمانم خيره و شگفتى ام افزون شد. امام رو به من كرد و فرمود: اى پسر سعيد! ما هرجا كه باشيم اينها از آنِ ماست، ما در خان الصعاليكنيستيم.»(1)
يك روز پس از توقف در آن كاروانسرا، امام را به منزلى در محل مخصوص لشكريان عباسى بردند، كه حكم يك زندان را داشت و از رفت و آمد شيعيان به آن منزل جلوگيرى به عمل مى آمد.
امام در عصر متوكل
بيشترين عمر امام در زمان متوكل گذشت و آن بزرگوار سختى هاى فراوانىدر اين 14 سال تحمّل كرد. در زمان ساير خلفا اطلاع زيادى از حوادثزندگى آن حضرت در دست نيست، گويا پس از متوكّل فشار كمترى متوجه امام بوده است.(2)
[
1. الارشاد، ص299 ; دهمين خورشيد امامت، امام هادى، ص862. دهمين خورشيد امامت، امام هادى، ص31
]
دشمنى متوكل با اهل بيت(عليهم السلام)
متوكل در سال 236هـ .ق. ديزج نامى از مأمورانش را به كربلا فرستاد تا قبر مطهر امام حسين(عليه السلام)و خانه هاى اطراف آن را تخريب كرده، سپس شخم زنند و بر آن آب جارى سازند. ديزج تمامى اين كارها را انجام داد و در اطراف حرم حسينى به مساحت هر ميل نگهبانانى گذاشت تا مانع زيارت مردم شوند.(1)
مقايسه با فرزندان امام على(عليه السلام)
يعقوب بن سكّيت كه از دانشمندان معروف علم نحو بود، بنا به درخواست متوكل، به منظور آموزش فرزندانش به دربار راه يافته بود. جلال الدين سيوطى اين گونه نقل مى كند:
«روزى متوكّل در حضور ابن سكيت به فرزندانش ـ معتزّ و مؤيد نگاه كرد و سپس رو به ابن سكيت كرده، از وى پرسيد: كدام يك نزدت محبوب ترند؟ اين دو يا حسن و حسين؟ ابن سكّيت پاسخ داد: قنبر خدمتكار على از دو فرزند تو بهتر است. متوكل خشمگين شد و دستور داد غلامانِ ترك، شكم او را بدرند...»(2)
پرده ها كنار مى رود
عده اى پس از مشاهده تجليل و احترام خدمتكاران نسبت به امام، به متوكل گفتند:
در رابطه با على بن محمد هيچ كس به اندازه خودت بد عمل نكرده است. هيچ فردى در خانه تو نيست مگر آنكه در خدمت اوست; يكى پرده برايش بالا مى زند و ديگرى در را باز مى كند... مردم كه چنين عظمتى را مى بينند، مى گويند: اگر متوكل او را سزاوار خلافت نمى دانست، نسبت به او اين رفتار را نداشت؟ او را تنها بگذار تا خود،
[
1. منتخب التورايخ، ص706 ; مرتضى مدرسى چهاردهى، زندگانى دهمين پيشواى شيعه، امام هادى، انتشارات غدير، تهران، ص2082. دهمين خورشيد امامت، امام هادى، ص61
]
پرده را بالا زند و همچون ديگران راه رود تا از اين طريق خوار و منزوى گردد.
متوكّل پيشنهاد را عملى كرد، اما همان گروه به نزد متوكل آمده و گزارش دادند:
على بن محمد(عليهما السلام)وارد منزل شد در حالى كه نه خدمتكارى همراه او بود و نه كسى كه برايش پرده را بالا زند، ولى در اين هنگام بادى برخاست و پرده را براى او بالا زد. وقت بيرون آمدن نيز بادى بر خلاف جهت نخست برخاست. و براى او پرده را كنار زد و او گذشت.
متوكل پس از شنيدن اين گزارش گفت: ما نمى خواهيم باد براى او پرده را بالا بزند، همچون گذشته، پرده را برايش بالا بزنيد.(1)
اذيت و آزار امام
متوكّل، روزى در حالى كه مست بود امام را احضار كرد و پياله هاى شراب را در مقابلش نهاد. امام در برابر او ايستاد و او را موعظه كرد و به ياد آخرت انداخت. او كه ديد امام تحت تأثير اين مجلس قرار نگرفته و بر اطاعت از خدا اصرار دارد، دستور داد تا حضرت را به زندان افكنند.
امام در ميان زندان فرمود: من از ناقه صالح عزيزترم و آيه 65 سوره هود را تلاوت فرمود: { فَعَقَرُوها فَقالَ تَمَتَّعُوا فِي دارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيّام ذلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوب...}سه روز نگذشت كه متوكّل به دست منتصر به هلاكت رسيد.(2)
*از امام(عليه السلام)نزد متوكّل سعايت شد كه در خانه سلاح و اموال زيادى دارد و آنها از شيعيانش در قم به او رسيده است.
متوكّل گروهى از نظاميان ترك را مأمور بازرسى منزل امام كرد. آنان شبانه به خانه امام يورش بردند و منزلش را تفتيش، سپس دستگير كردند و نزد متوكّل آوردند.
[
1. بحارالأنوار، ج50 ، ص128 ; دهمين خورشيد امامت، امام هادى، ص952. اعلام الورى، طبرسى، مؤسسه آل البيت، چاپ اول، 1417ق، ج2، ص123 ; تحليلى از زندگانى امام هادى، ص483
]