آغاز رسالت فقها - ره توشه عتبات عالیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ره توشه عتبات عالیات - نسخه متنی

ج‍م‍ع‍ی‌ از ن‍وی‍س‍ن‍دگ‍ان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


آغاز رسالت فقها


همزمان با رحلت نايب چهارم، غيبت كبراى امام دوازدهم(عج) آغاز شد و رهبرى سياسى و هدايت جامعه اسلامى و شيعى به طور رسمى و كامل در اختيار فقهاى جامع شرايط قرار گرفت. البته زمينه هاى اين كار اساسى از سالها پيش توسط ائمه اطهار(عليهم السلام)آماده شده بود و هر كدام از آن سروران، هر از چند گاهى در وقت مقتضى مردم را به
[

1. ابى نصر هبة الله بن محمد كاتب، معروف به «ابن بُرينه» مادرش ام كلثوم از شخصيتهاى حديثى و دختر نايب دوم به شمار مى آيد. ابى نصر حديث بسيار شنيد و اهل بحث و گفتگو بود; چنانكه در مجلسى با ابى الحسن بن شيبه علوى كه قائل به امامت زيد بن على بود و ائمه را سيزده نفر مى پنداشت، وارد مباحثه شد و اثبات كرد كه امامت، در دوازده امام مختصر است. او در باره اين موضوع مهم كتابى هم تأليف كرد. (مجمع الرجال، قهپايى، ج6، ص212)2. كتاب الغيبه، ص396 ; بحارالأنوار، ج51 ، ص3623. مراقد المعارف، ج1، ص375
]

تمكين به چنين اوضاعى ترغيب و تشويق مى كردند، چنانكه هر قدر شيعيان به اين عصر نزديك مى شدند، به همان اندازه هم تذكر و توجّه معصومين(عليهم السلام)نسبت به اين امر مهم بيشتر و جدى تر بروز و ظهور مى كرد. در همين راستا، وقتى يكى از محدّثان به نام اسحاق بن يعقوب به وسيله نايب دوم سؤالاتى را در باره اين موضوع از ساحت مقدس حضرت ولى عصر(عج) مطرح مى كند، آن حضرت با دستخط مبارك خويش، وظيفه مردم را در دوران غيبت كبرى معين مى فرمايد و آنها را اين چنين در حوادث واقعه به فقهاى عظام و راويان حديث اهل بيت(عليهم السلام)ارجاع مى دهد:

«أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا، فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيهِمْ».(1)

زيارتنامه نواب اربعه


مرحوم سيدبن طاووس در كتاب زيارت خود از نايب سوم حسين بن روح نقل مى كند هر وقت خواستيد يكى از نواب چهارگانه را زيارت كنيد، نخست به پيامبر سلام دهيد، بعد حضرت على و پس از آن حضرت خديجه و حضرت فاطمه زهر(عليهم السلام)سپس به ترتيب به دوازده امام سلام كنيد، آنگاه كه از سلام آن سروران فارغ شديد، چنين ادامه دهيد:

«السَّلامُ عَلَيْكَ يَا فُلانَ بْنَ فُلان(نام يكى از نواب اربعه) أَشْهَدُ أَنَّكَ بَابُ الْمَوْلَى أَدَّيْتَ عَنْهُ وَ أَدَّيْتَ إِلَيْهِ مَا خَالَفْتَهُ وَ لا خَالَفْتَ عَلَيْهِ، قُمْتَ خَاصّاً وَ انْصَرَفْتَ سَابِقاً جِئْتُكَ عَارِفاً بِالْحَقِّ الَّذِي أَنْتَ عَلَيْهِ وَ أَنَّكَ مَا خُنْتَ فِي التَّأْدِيَةِ وَ السَّفَارَةِ. السَّلامُ عَلَيْكَ مِنْ بَاب مَا أَوْسَعَهُ [أَوْسَعَكَ]وَ مِنْ سَفِير مَا آمَنَكَ وَ مِنْ ثِقَة مَا أَمْكَنَكَ. أَشْهَدُ أَنَّ اللهَ اخْتَصَّكَ بِنُورِهِ حَتَّى عَايَنْتَ الشَّخْصَ
[

1. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعه، ج18، ابواب صفات قاضى، باب 11، ص101 ; منتهى الآمال، ج2، ص509
]

فَأَدَّيْتَ عَنْهُ وَ أَدَّيْتَ إِلَيْهِ».

«شهادت مى دهم كه تو رابط مولى و سرور ما بودى، كه از طرف مردم و از مردم به آن حضرت رساندى و هرگز مخالفت او را نكردى و راه خلاف او را نپيمودى. قيام كردى به نيابت خاصه آن حضرت و بازگشتى در حالى كه سبقت مى جستى. به حضورت آمده ايم با معرفت به آن حقى كه بر آنى و به راستى خيانت نكردى در اداى وظيفه و مقام سفارت و نمايندگى آن حضرت. سلام بر تو! از كسى كه به تو توانگرى داد و به تو اعتماد دارد و از طرف شخصى كه به تو قدرت داد. شهادت مى دهم همانا خداوند تو را به نور خود اختصاص داد تا خود آن حضرت را از نزديك ديدى و از جانب او به مردم پيام رساندى.»

سپس برگرديد و سلام هاى گذشته را از پيامبر تا حضرت صاحب الأمر تكرار كنيد و بگوييد:

«جِئْتُكَ مُخْلِصا بِتَوْحِيدِ اللهِ وَ مُوَالاةِ أَوْلِيَائِهِ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِهِمْ [أَعْدَائِهِ]وَ مِنَالَّذِينَ خَالَفُوكَ يَا حُجَّةَ الْمَوْلَى وَ بِكَ إِلَيْهِمْ [اللَّهُمَّ]تَوَجُّهِي وَ بِهِمْ إِلَى اللهِ [ إِلَيْكَ]تَوَسُّلِي

«به سوى تو آمدم در حالى كه به يگانگى خدا ايمان دارم و از دوستان او پيروى مى كنم و از دشمنانش دورى مى جويم و همچنين از آنهايى كه با تو مخالفت مى كنند. اى حجت امام زمان و به ذات خود اى خدا به من توجه كن كه به وسيله چهارده معصوم به سوى تو توسل مى جويم.»

سپس دعا كنيد و از خداى متعال هر چه دوست داريد بخواهيد كه مستجاب مى شود ان شاء الله.(1)

[

1 . سيد بن طاووس، مصباح الزائر، ص264 ; بحارالأنوار، ج99، ص292 ; شيخ طوسى، تهذيب الاحكام، ج6، ص118
]

از مسجد براثا چه مى دانيم؟

در غرب بغداد، روستايى به نام براثا وجود داشت كه اكنون محلّه اى از شهر محسوب مى شود و پيشينه آن به قبل از اسلام باز مى گردد. براثا از كلمه «برثيا»، به معناى «بيرون» گرفته شده است(1) ويژگى هاى مسجد براثا كه به آن فضيلت و برترى داده، چنين است:

1. امام على(عليه السلام)درسرزمين براثا چند روزاقامت كرد. درسال (37هـ .ق.) هنگامى كه در جنگ خوارج، از منطقه نهروان به كوفه باز مى گشت، در راه، به سرزمينى در نزديكى براثا رسيد و پرسيد: نام اين سرزمين چيست؟ گفتند: زوراء.
فرمود: از اين سرزمين دورى كنيد; زيرا ممكن است فرو رود. راه خود را ادامه دادند و به سرزمين ديگرى رسيدند، فرمود: اين سرزمين چه نام دارد؟ گفتند: بحرا. در آنجا هم توقف نكرد و به راه خود ادامه داد. پس از اندكى، از دور شبحى ديده شد، نزديكتر كه آمدند، ديدند آن سياهى، صومعه راهبى (مسيحى)، به نام حباب است. راهب كه سر و صداى لشكريان را شنيد، از صومعه بيرون آمد. امام على(عليه السلام)به راهب گفت:«مى خواهيم در اين مكان پياده شويم».راهب گفت:«خير، شما و لشكرتان، اين سرزمين را ترك كنيد.»

[

1. حسن الامين، دائرة المعارف الاسلاميه الشيعيه، ج5 ، ص120
]

حضرت علّت را پرسيد. راهب پاسخ داد:«در كتاب ما آمده است: در اين سرزمين هيچكس توقف نمى كند، مگر اينكه پيامبر يا وصى او باشد و بخواهد با لشكر خود در راه خدا بجنگد.»

حضرت در جواب سخنان راهب فرمود:«من وصىّ سيّد الانبيا هستم و نيز سيد اوصيايم.»

راهب با تعجب پرسيد: «شما از بزرگان قريش و وصى محمدبن عبد الله هستيد؟»

امام جواب داد:«آرى، من همان شخص هستم.»

راهب گفت:«خبر شما را در انجيل ديده ام كه در اين سرزمين پياده خواهى شد. اكنون شما در سرزمين براثا هستيد; جايى كه روزگارى خانه مريم و عيسى بوده است.

امام در جواب فرمود:«صبر كن اى راهب و ديگر سخن نگو»،سپس حضرت نزديك محلى رفت و با پاى خود خاك را كنار زد و گفت: «اين چشمه حضرت مريم است» و آنگاه به لشكريان دستور داد 17 ذراع خاك را كنار زدند، ناگهان سنگ سفيدى ظاهر شد، امام فرمود:«مريم، عيسى را بر روى اين سنگ نهاد».سپس امام روى همان سنگ نماز خواند و خيمه اش را روى آن نصب كرد و چهار روز در آنجا اقامت فرمود و در اين مدت روى همان سنگ مشغول عبادت بود.(1) راهب با همين ملاقات، اسلام آورد و گفت:

«أشهد أن لا إله إلاّ الله و أنّ محمّداً رسول الله و أنّك عليّ بن أبي طالب وصيّه».(2)

پس از آنكه حباب، مسلمان شد، حضرت دستور داد، صومعه را به مسجد تبديل كند.(3)

[

1. دائرة المعارف تشيع، ج3، ص157 ; بحارالأنوار، ج14، ص2122. بحارالأنوار، ج52 ، ص2183. معارف و معاريف، ج3، ص120
]

/ 79