«ما چند نفر در زندان بوديم كه امام و برادرش جعفر را وارد زندان كردند. براى عرض ادب و خدمت به سوى حضرت شتافتيم و گرد ايشان جمع شديم. در زندان مردى جمحى بود و ادعا مى كرد كه از علويان است. امام متوجه او شد و فرمود: اگر در جمع شما فردى كه از شما نيست نمى بود، مى گفتم كه در چه زمانى آزاد خواهيد شد. بعد از بيرون رفتن آن مرد، فرمود: اين مرد از شما
1. حياة الامام العسكرى(عليه السلام) ، ص249
2. بحارالأنوار، ج50 ، ص329
نيست از او حذر كنيد. او گزارش شما را و هر چه را كه شما با هم گفته ايد براى خليفه تهيه كرده است و هم اكنون در ميان لباس هاى اوست. يكى از حاضران لباس هاى او را تفتيش كرد و گزارش را يافت كه مطالب مهم و خطرناكى را درباره ما نوشته بود.»(1)
راوى مى گويد:
«ما گروهى بوديم كه وارد سامرا شديم و در پى فرصتى بوديم كه امام از منزل خارج شود تا بتوانيم او را در كوچه ببينيم. در اين هنگام نامه اى به اين مضمون از طرف امام به ما رسيد كه: (اگر من از خانه خارج شدم) هيچ كدام از شما بر من سلام نكند، هيچ كس از شما به سوى من اشاره نكند; زيرا براى شما خطر جانى دارد.»(2)
عبدالعزيز بلخى مى گويد:
«روزى در خيابان منتهى به بازار گوسفند فروش ها نشسته بودم و امام حسن عسكرى(عليه السلام) را كه به سوى دروازه شهر حركت مى كرد، ديدم. در دلم گفتم: خوب است فرياد كنم كه: مردم! اين حجت خداست، او را بشناسيد ولى با خود گفتم: در اين صورت مرا مى كشند! وقتى امام به كنار من رسيد و من به او نگريستم، انگشت سبابه را بر دهان گذاشت و اشاره كرد كه: سكوت! من به سرعت پيش رفتم و بر پاهاى آن حضرت بوسه زدم. فرمود: مواظب باش، اگر فاش كنى (كه شيعه هستى) كشته مى شوى! شب آن روز به حضور امام رسيدم، فرمود: بايد رازدارى كنيد و گرنه كشته مى شويد، خود را به خطر نيندازيد.»(3)
1. همان، ص312
2. بحارالأنوار، ج50 ، ص269
3. همان، ص290
وصاياى امام به شيعان
امام حسن عسكرى(عليه السلام) خطاب به شيعيان چنين پيام دادند:
«شما را به تقواى الهى، پرهيزگارى در دين، كوشش در راه خدا، راستگويى، اداى امانت به آنكه چيزى به شما سپرده است; خواه نيكوكار باشد و خواه بدكار، طول دادن سجده ها و رفتار خوب با همسايگان ـ كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) بدان مبعوث شده است ـ سفارش مى كنم.
در ميان جماعت آنان (اهل سنت)، نماز بخوانيد، مردگان آنها را تشييع كنيد، از بيمارانشان عيادت كنيد و حقوق آنان را بپردازيد.
هنگامى كه كسى از شما در دين پرهيزگار باشد، در گفته هايش راست بگويد، امانتدارى درستكار باشد و با مردم خوش خُلقى كند، مى گويند: او شيعه است و اين مرا خشنود مى كند.
از خدا بترسيد و زينت ما باشيد نه خار چشم ما، هر نيكى را به سمت مآوريد و هر زشتى را از ما دور كنيد. هر خوبى كه گفته مى شود، در ماستو هر بدى كه به ما نسبت داده مى شود ما از آن دور هستيم. حق ما در كتاب خداوند، مخصوص و پيوند ما با رسول خد(صلى الله عليه وآله) آشكار و طهارت ما به وسيله پروردگار، عيان است. (به طورى كه) كسى جز ما نمى تواند چنين ادعايى كندمگر دروغگو.
همواره نام خدا را به ياد آوريد و مرگ را فراموش نكنيد. پيوسته قرآنبخوانيد و بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) صلوات بفرستيد كه صلوات بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) ، ده حسنه دارد. وصاياى مرا حفظ كنيد. شما را به خدا مى سپارم و به شما سلاممى رسانم.»
امام حسن عسكرى(عليه السلام) در نامه اى خطاب به ابوالحسن على بن حسين بن موسى معروف به ابن بابويه قمى مردم را به هر آن چه كه تأمين كننده كمال آنها است، دعوت مى كند. متن نامه چنين است:
«به نام خداوند بخشنده مهربان، سفارش مى كنم (تو را) به پرهيزكارى در پيشگاه خدا و بر پاداشتن نماز و پرداخت زكات; زيرا نماز كسى كه زكات نمى پردازد، پذيرفته نيست.
و به تو سفارش مى كنم كه از خطاى مردم درگذرى و خشم خويش را فرو برى و به خويشاوندان صله و رسيدگى نمايى و با برادران مواسات كنى و دررفع نيازهاى آنان در سختى و آسايش بكوشى و در برابر نادانى وبى خردى افراد، بردبار باشى و در دين ژرف نگر و در كارها استوار و با قرآن آشنا باشى و اخلاق نيكو پيشه سازى و امر به معروف و نهى از منكر كنى. خداى متعال مى فرمايد: { لا خَيْرَ فِي كَثِير مِنْ نَجْواهُمْ إِلاّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةأَوْ مَعْرُوف أَوْ إِصْلاح بَيْنَ النّاسِ...} در بسيارى از سخنانشان با هم، خيرى نيست مگر كسى كه به صدقه دادن يا نيكى كردن يا اصلاح ميان مردمفرمان دهد.
از همه بدى ها و زشتى ها خوددارى كن و بر تو باد كه نماز شب بخوانى، همانا پيامبر(صلى الله عليه وآله) به على(عليه السلام) سفارش كرد كه:
«يا عَلِيُّ عَلَيْكَ بِصَلاةِ اللَّيْلِ، عَلَيْكَ بِصَلاةِ اللَّيْلِ، عَلَيْكَ بِصَلاةِ اللَّيْلِ، وَ مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلاةِ اللَّيْلِ فَلَيْسَ مِنَّا...» ; اى على، بر تو باد خواندن نماز شب، بر توباد نماز شب، بر تو باد نماز شب و كسى كه نماز شب را سبك بشمارد از ما نيست.
پس به وصيت من عمل كن و به شيعيان من نيز دستور بده آنچه به تو فرمان دادم همانطور عمل كنند.
بر تو باد كه صبر و شكيبايى ورزى و منتظر فرج باشى، همانپيامبر(صلى الله عليه وآله)فرمودند: برترين اعمال امت من، انتظار فرج است. پيوسته شيعيان مدر حزن و اندوه خواهند بود تا فرزندم (امام قائم(عليه السلام) ) ظاهر شود، همان كهپيامبر(صلى الله عليه وآله)بشارت داد زمين را از قسط و عدل پر مى كند; همچنانكه از ظلم و جور پر شده است.
اى بزرگمرد و مورد اعتماد من، صبر پيشه كن و شيعه مرا به صبر فرمان ده، همانا زمين از آنِ خداست كه بزرگان خود را وارث آن مى سازد و سرانجام نيكو، براى پرهيزكاران است.
سلام و رحمت خدا و بركات او بر تو و بر همه شيعيانم باد! { حَسْبُنَا اللهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ} ، { نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصِيرُ} .»(1)
شهادت
معتمد عباسى نفوذ معنوى و علمى امام حسن عسكرى(عليه السلام) در جامعه را به خوبى درك كرده بود. وى مى دانست كه ادامه حيات آن حضرت همراه با سرنگونى حكومت ظالمانه او خواهد بود. از اين رو تصميم به قتل آن حضرت گرفت و مخفيانه توسط عمال خود در اوّل ربيع الاول سال 260هـ . ق. آن بزرگوار را مسموم نمود و امام حسن عسكرى(عليه السلام) بعد از چند روز درد مسموميّت در هشتم ربيع الاول سال 260هـ . ق. به شهادت رسيد.
خليفه عباسى و عاملان او سعى زيادى به كار بستند تا مرگ آن حضرت را طبيعى جلوه دهند، ولى اين حقيقت بر شيعيان مخفى نماند. به هر حال خبر شهادت آن حضرت در سامرا، به زودى پيچيد. مردم به حركت درآمدند و شهر سراپا فرياد و ناله گرديد. بازار و مغازه ها بسته شد. خواص و عوام حتى از درباريان و مخالفان اهل بيت(عليهم السلام) در تشييع جنازه آن حضرت شركت كردند و حضرت حجت بن الحسن العسكرى(عليه السلام) بر جنازه آن حضرت نماز خواند.
ابوالاديان پيك مخصوص امام حسن عسكرى(عليه السلام) مى گويد:
«وقتى پيكر امام حسن عسكرى(عليه السلام) را غسل و كفن كرده، در تابوت گذاشتند، جعفر (برادر امام) پيش رفت تا بر جنازه امام نماز گزارد و وقتى خواست تكبير نماز را بگويد، ناگاه كودكى گندمگون و سياه موى كه دندانهاى پيشين وى
1 . روضات الجنات، ج4، ص273