حضرت سكينه(عليها السلام) - ره توشه عتبات عالیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ره توشه عتبات عالیات - نسخه متنی

ج‍م‍ع‍ی‌ از ن‍وی‍س‍ن‍دگ‍ان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

«در دمشق مقبره اى به نام مقبره باب الصغير است بعد از سال (1321هـ . ق.) نگارنده، اين مقبره را مشاهده نمود. بر سر درِ مقبره، سنگى وجود داشت كه بر آن اين عبارت ديده مى شد: «هذا مَدْفَن رَأْس الْعَبّاس بْن عَلِىّ وَ رَأْس عَلِىّ بْن الْحُسَيْنِ الأَكْبر وَ رَأس حَبِيبَ بْنَ مَظاهِر!»(548)

البته قول ديگرى در ميان برخى محدثان و مورخان شيعه اشتهار دارد كه اين سرها همراه سر مطهر امام حسين(عليه السلام) توسط امام زين العابدين(عليه السلام) به كربلا آورده شد و به بدنهاى مطهر ملحق گرديد و اين در حالى است كه در شرق مسجد جامع دمشق آرامگاه سر مقدس حسين بن على(عليهما السلام) واقع است. سبط بن جوزى مى گويد:

«پنجمين خليفه فاطمى، سر بريده امام را از باب الفرديس به عسقلان و از آنجا به قاهره آورد و مقريزى هم بر اين عقيده مى باشد.»(549)

همانگونه كه علاّمه مجلسى در اثر معروف خود آورده است:

«هرگاه كسى اراده زيارت شهيدان كربلا را مى نمايد لازم است پيش پاى قبر امام حسين(عليه السلام) ، آنجاكه مدفن على اكبر است، توقف كند و رو به قبله ـ كه آنجا موضع شهيدان است ـ خطاب به على بن حسين زيارتى را بخواند كه با اين عبارت آغاز مى شود: «السَّلامُ عَلَيْكَ يا أَوَّلُ قَتِيل مِنْ نَسْلِ خَير سَلِيل مِنْ سُلالَة إِبراهِيم الْخَليل صَلَّى اللهُ عَلَيكَ وَ عَلى أَبِيكَ...».(550)

در زيارت مخصوصه اول رجب از قول معصوم، مضمونى آمده كه از پاكى و طهارت على اكبر حكايت دارد. «كَمَا مَنَّ عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ جَعَلَكَ مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ، الَّذِينَ أَذْهَبَ اللهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَهُمْ تَطْهِير»; «همانگونه كه قبلاً بر تو منت نهاد و از خاندانى قرارت داد كه خداوند پليدى را از ايشان زدوده و مطهرشان نمود.»

براى حضرت على اكبر در منابع مستند شيعه زيارات ويژه اى آمده است. شيخ طوسى در كتاب مصباح المتهجد نقل مى كند كه صفوان جمال از پيشگاه امام صادق(عليه السلام)براى عزيمت به زيارت امام حسين(عليه السلام) رخصت طلبيد و از ايشان خواست كه به او زيارتى بياموزند. امام زيارتى به وى تعليم دادند و در دنباله آن تأكيد كردند: «السَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللَّهِ...»(551)

ابن قولويه در كتاب كامل الزيارات، زيارت ويژه اى را كه امام صادق(عليه السلام) به ابوحمزه ثمالى تعليم داده و به على اكبر اختصاص دارد، آورده است كه علاّمه مقرم در كتاب خود (على بن الحسين الاكبر» آن را نقل نموده است.




حضرت سكينه(عليها السلام)


فرزندان امام حسين(عليه السلام)


امام حسين(عليه السلام) بنا به قول مشهور، داراى شش(552) فرزند بوده اند:

1. حضرت على اكبر; مادرش ليلى دختر ابى مرّة بن مسعود ثقفى است. وى از مشاهير شهيدان كربلا است.
2. امام على بن حسين السجاد(عليه السلام) ; مادرش بنا به مشهور، شاه زنان دختر يزدگرد پادشاه ايران بود.
3. جعفر بن حسين; مادرش زنى از قبيله قضاعه بود. وى در زمان پدر درگذشت.
4. عبدالله رضيع; مشهور به على اصغر كه در كربلا به شهادت رسيد. مادر وى رباب دختر امرىء القيس است.
5. فاطمه; مادرش «امّ اسحاق» دختر طلحة بن عبيد الله است.
6. سكينه; مادرش «رباب» است كه مادر على اصغر نيز مى باشد.(553) بنابراين، سكينه و عبدالله رضيع (حضرت على اصغر) از يك مادر بوده اند.
حضرت سكينه دختر بزرگوار امام حسين(عليه السلام) ، مادرش رباب دختر امرىء القيس از زنان نامى اسلام است.(554) نام وى آمنه يا اميمه، امينه، امامه ثبت شده است. سكينه لقب اواست(555) كه از سوى مادرش رباب به او داده شده و يادآور آرامش و وقار او است. در وجه نامگذارى وى به آمنه، گفته شده كه او را آمنه ناميدند تا يادآور جده اش حضرت آمنه مادر رسول خد(صلى الله عليه وآله) باشد.(556)

هرچند از سال تولّد حضرت سكينه گزارشى در تاريخ ذكر نشده است، ولى از قراين و شواهدى مى توان به سال تولد وى پى برد و آن اينكه اولاً: امام حسين(عليه السلام) در روز عاشورا وى را سيّدة النسوان خواند، اين مى رساند كه سكينه در سال (61هـ . ق.) يك بانو و در سن بلوغ بوده است; بنابراين، بايد قبل از سال (50هـ . ق.) به دنيا آمده باشد. ثانياً: گفته اند كه در هنگام واقعه كربلا، در عقد پسر عموى خود، عبدالله بن حسن بود. ثالثاً: او در سال (117هـ . ق.) در سن 70 سالگى از دنيا رفته، از اين رو، وى متولد سال (47هـ . ق.) مى باشد.(557)

سكينه در دورانى پا به عرصه وجود نهاد كه خاندان وحى در غربت و انزوا به سر مى بردند. شهادت امام على(عليه السلام) و سپس در سال (50هـ . ق.) شهادت امام مجتبى(عليه السلام) غم عظيمى را بر آل على به وجود آورده بود. از اين رو، وجود سكينه خردسال مايه شادى و گرمى خانه بود. امام حسين(عليه السلام) سخت به او علاقمند بوده است.

سكينه دوران كودكى و نيز نوجوانى را در كنار پدرش سپرى كرد و در اين دوران درس عفت و پاكدامنى، احكام دينى و ساير آموزه هاى اسلامى را آموخت. و راه عبادت و معنويت را در پيش گرفت.

ويژگى ها


مورخان و نسب شنان اسلامى نوشته اند، سكينه(عليها السلام) از پرده نشينان خاندان رسالت و از زنان نامى اسلامى است كه داراى اخلاق فاضله، صفات حميده، علم و دانش، جود و كرم و بخشش ، و بانويى جليل القدر و والا مقام و پاك بوده است. از نظر ويژگى هاى جسمانى و ظاهرى از زيباترين زنان عصر خود به شمارمى آمد و به زينت عفت و پاكدامنى و سلامت نفس، متصف ، و صفات جمال و جلال انسانى را در خود جمع داشت.(558) در زير به چند نمونه از ويژگى هاى اين بانوى بزرگ اشاره مى نماييم:

1. حاضرجوابى
حضرت سكينه شوخ طبع و مليح و حاضر جواب بود. از وى پرسيدند: تو بسيار شوخى و مزاح مى نمايى ولى خواهرت فاطمه شوخى نمى كند. وى بى درنگ جواب گفت:

«چون او را همنام جده مان فاطمه زهر(عليها السلام) و مرا به اسم جده ديگرمان آمنه بنت وهب (مادر رسول خد(صلى الله عليه وآله)) نام گذارى نموده ايد.»(559)

دكتر بنت الشاطىء مى نويسد: اين جواب وى اشاره به اين نكته ظريف است كه چون فاطمه زهر(عليها السلام) پس از رحلت پدرش رسول الله(صلى الله عليه وآله) ، زياد گريست ـ و به وى ستم فراوان روا گشت ـ وى هيچ گاه خندان نبوده و شوخى نمى كرده است.(560) مهمتر از آن، اينكه فاطمه زهر(عليها السلام) بانوى معصوم و پاكى است كه ساحت مقدس وى از رفتارى كه انسانهاى معمولى انجام مى دهند منزّه است.

علاّمه سيد محسن امين نقل مى كند كه حضرت سكينه در مجلس ختمى حضور يافت. در آن مجلس دخترى از عثمان بن عفان نيز حضور داشت. دختر عثمان جهت فخر فروشى گفت: «من دختر شهيدم!» سكينه چيزى نگفت. در همان ميان، صداى مؤذن به گوش رسيد كه گفت: «اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ»، سكينه لب به سخن گشود و فرمود:

«اين نام كه برده مى شود، پدر من است يا پدر تو؟»

دختر عثمان كه جواب دندان شكن سكينه را دريافته بود گفت: «هيچ گاه ديگر بر شما فخر نخواهم فروخت.»(561)

2. راوى حديث
نقل حديث از پيامبر يا امامان معصوم(عليهم السلام) ، خود يك ويژگى مهم شخصيتى براى راوى حديث به شمار مى آيد; چرا كه ديدار معصوم و شنيدن سخن وى فضيلت بزرگى است كه ارزانى راوى مى گردد. با اينكه حضرت سكينه به ديدار چند معصوم نايل آمده و از فيض وجودى امام حسين، امام سجاد و امام محمد باقر(عليهم السلام) بهره مند گشت، ولى احاديث اندكى از وى به يادگار مانده است.

از جمله روايات به يادگار مانده از حضرت سكينه، حديثى است در فضايل شيعه كه محمدبن جعفر قمى در كتاب «مسلسلات» آن را چنين آورده است:(562)

«فاطمه دختر امام على بن موسى الرض(عليهما السلام) از فاطمه و زينب و امّ كلثوم دختران موسى بن جعفر(عليهما السلام) از فاطمه دختر امام صادق(عليه السلام) از فاطمه دختر امام محمد باقر(عليه السلام) از فاطمه دختر امام سجاد(عليه السلام) از فاطمه و سكينه دختران امام حسين(عليه السلام)از امّ كلثوم دختر اميرمؤمنان(عليه السلام) روايت كرده است كه رسول خد(صلى الله عليه وآله) فرمودند:

چون به آسمان رفتم و وارد بهشت شدم، در مقابل خود قصرى ديدم كه بر آن نوشته شده بود: لا إلهَ إلاَّ الله و مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله وَ عَلِىّ وَلِىّ الله. نيز اين جمله به چشم مى خورد: خوشا به حال شيعيان على...»

در ادامه اين حديث، بخشى از ماجراى معراج بيان شده است.

3. مدافع ولايت
حضرت سيكنه پس از حادثه كربلا و در عصر امامت برادرش، امام على بن الحسين(عليهما السلام) نيز از مدافعان امامت و ولايت بود و بارها براى تقويت بنيه مالى امامت، اموالى را تقديم امام سجاد(عليه السلام) مى كرد.(563) نيز هنگامى كه شنيد ابن مطير، خالدبن عبدالملك، حاكم مدينه(564) در روزهاى جمعه به هنگام خطبه هاى جمعه بر فراز منبر، اميرالمؤمنين على(عليه السلام) را سبّ مى كند، به همراه كنيزان خود به مسجد مى آمد و مقابل ابن مطير موضع مى گرفت و هرگاه آن خطيب، حضرت را سب و دشنام مى داد، حضرت سكينه به همراه كنيزان و همراهان خود، ابن مطير را سب و لعن مى كردند و جواب وى را مى دادند. حاكم مدينه در مقابل شجاعت فرزند على(عليه السلام) ناتوان گشته بود و به جهت موقعيت و پايگاه اجتماعى او، قدرت رويا رويى با وى را نداشت، دستور مى داد تا كنيزان آن حضرت را بزنند!(565)

فنا در بحر عظمت الهى


از ديگر مشخصه هاى روحى حضرت سكينه، عبادت و معنويت بود كه از وى چهره اى ممتاز ساخت. او جز به خدا نمى انديشيد; چنانكه روايت شده است كه حسن بن مثنى فرزند امام مجتبى(عليه السلام) براى خواستگارى دختر عمويش، خدمت حضرت حسين بن على(عليهما السلام) رسيد. امام فرمود: هر يك از دخترانم فاطمه و سكينه را خواستى انتخاب كن، حسن از شرم سرش را به زير انداخت و چيزى نگفت امام حسين(عليه السلام) فرمود:

«أَخْتارُ لَكَ فاطِمَةَ فَهِيَ أَكْثرها شَبَهاً بِأُمّيّ فاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ الله(صلى الله عليه وآله) ; وَ أَمّا سُكَيْنَةُ فَغالَبَتْ عَلَيْها الاسْتِغْراق مَعَ اللهِ تَعالى، فَلا تَصْلَحُ لِرَجُل»;

«فاطمه را برايت بر مى گزينم كه بيش از خواهرش به مادرم فاطمه دختر رسول خد(صلى الله عليه وآله) شبيه است. در دين دارى چنان است كه شب را سراسر به عبادت مى پردازد و روز را به روزه و در جمال انسانى حورالعين را مانند است. اما سكينه غالب بر او چنان است كه با تمام وجود به آستان كبريايى حق تعالى پر كشيده و سزاوار ازدواج با كسى نمى باشد.»(566)

محبوب امام معصوم


به يقين علاقمندى و محبوبيت امام معصوم(عليه السلام) نسبت به اشخاص، تنها در راه خدا است و به يقين به جهت ويژگى هاى معنوى او است.

روايت است كه آن حضرت به دخترش حضرت سكينه بسيار علاقه مند بود و درباره او و مادرش فرمود:




  • لعمرك إنَّني لأحبّ داراً
    أحبّهما و أبذل جلّ مالي
    و ليس لعاتب عندي عتاب(567)



  • تكون بها سكينة و الرباب
    و ليس لعاتب عندي عتاب(567)
    و ليس لعاتب عندي عتاب(567)



همچنين در روز عاشورا هنگامى كه ديد سكينه در فراق او مى گريد، وى را آرام ساخت و فرمود:




  • سيطول بعدي يا سكينة فاعلمي
    لا تحرقي قلبي بدمعك حسرة
    و إذا قتلت فأنت أولى بالذي
    تأتينه يا خيرة النسوان(568)



  • منك البكاء إذا الحمام دهاني
    ما دام منّي الروح في جثماني
    تأتينه يا خيرة النسوان(568)
    تأتينه يا خيرة النسوان(568)



ازدواج سكينه با عبدالله بن حسن


امام حسين(عليه السلام) وقتى رشد، بلوغ و نبوغ دخترش سكينه را ديد، وى را به عقد برادر زاده اش عبدالله اكبر فرزند امام حسن مجتبى(عليه السلام)(569) درآورد. از محدثان و محقّقان شيعى، جمعى به اين پيوند تصريح نموده اند. از قدماى علماى شيعه محدث شهير قاضى نعمان بن محمد بن منصور (متوفاى سال 365هـ . ق.)، صاحب كتاب «الدعائم» به اين ازدواج اشاره كرده و نوشته است: حسين بن على(عليهما السلام) دخترش سكينه را به عقد عبدالله بن حسن درآورد و عبدالله در روز عاشورا به شهادت رسيد. اين در حالى بود كه وى هنوز با همسرش همبستر نشده بود،(570) و سكينه از وى باردار نشد.(571)

اين سخن قاضى نعمان مى رساند كه آن دو زوج، آن روزها، دوره نامزدى خود را سپرى مى كردند. البته نبايد استيحاش كرد; چرا كه اين سنت نيز در ميان اعراب آن عصر مرسوم بوده است; چنانكه ميان عقد رسول خد(صلى الله عليه وآله) با عايشه، تا مراسم عروسى و كابين بستن، سال ها فاصله بوده است.(572)

پس از قاضى نعمان، علاّمه امين الاسلام طبرسى در اعلام الورى، همانند روايت قاضى نعمان را آورده است.(573)

از محقّقان معاصر نيز استاد محمد على دخيل، به ازدواج سكينه با عبدالله بن حسن تصريح كرده، مى نويسد:

«او پس از شهادت عبدالله با هيچ كس پيمان زناشويى نبست و اين عقيده شيعه در اين زمينه است.»(574)

/ 79