معجزات - ره توشه عتبات عالیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ره توشه عتبات عالیات - نسخه متنی

ج‍م‍ع‍ی‌ از ن‍وی‍س‍ن‍دگ‍ان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

معجزات


امام حسن عسكرى(عليه السلام) مانند پدر و اجداد طاهر خود، از ارتباط ويژه با خداوند متعال و جهان غيب برخوردار بود. اين ارتباء او را نزد خداوند داراى مقامى بس بلند ساخت. از اين رو، احاطه خاصى بر عالم تكوين داشت و گه گاهى از اين احاطه اش بر عالم تكوين، در جهت صلاح امّت اسلامى و حفظ جان شيعيان از خطرات ناشى از حاكمان عباسى استفاده كرده، كرامات و معجزات بسيارى را از خود بروز داد كه در كتاب هاى تاريخى و رجالى آن تجلّيات قدرت معنوى حضرت به تفصيل نقل شده است.

شخصى به نام اسماعيل بن محمد مى گويد:

«درِ خانه امام حسن عسكرى(عليه السلام) نشستم، وقتى آن حضرت بيرون آمدند جلو رفتم و از فقر خود شكايت كردم و قسم خوردم كه حتى يك درهم هم ندارم. امام فرمود: قسم مى خورى (كه پول ندارى) و حال آنكه دويست دينار در خاك پنهان كرده اى؟! و (در ادامه) فرمود: اين را براى اين نگفتم كه به تو عطايى ندهم. در اين هنگام رو به غلام خود كرده، فرمود: آنچه همراه دارى به او بده. غلام صد دينار به من داد. خداى را سپاس گفتم و بازگشتم. آن حضرت فرمود: تو از آن دويست دينار كه پنهان كرده اى وقتى كه بسيار به آن نيازمند شوى، محروم

1. دايرة المعارف تشيع، ج4، ص489


خواهى شد. من سراغ دينارها رفتم و آنها را در جاى خود يافتم، جايشان را عوض كردم و طورى پنهان كردم كه كسى از آن آگاه نباشد. از اين قضيه مدتى گذشت، به دينارها نيازمند شدم، سراغ آنها را رفتم، ليكن چيزى نيافتم، فهميدم كه پسرم جاى آنها را يافته و دينارها را برداشته و برده است و چيزى از آنها به دست من نرسيد و همانگونه شد كه امام فرموده بود.»(1)

عمر بن ابى مسلم مى گويد:

«سميع مسمعى همسايه ديوار به ديوار من بود و مرا بسيار مى آزرد. بهامام حسن عسكرى نامه اى نوشتم (و در آن) تقاضا كردم كه برايم دعا كند(تا) خداوند فرجى فرمايد (و مرا از آزار او نجات دهد.) امام پاسخ داد: تورا به فرجى سريع بشارت مى دهم. تو مالك خانه آن همسايه خواهى شد. پساز يك ماه آن مرد فوت كرد و من خانه او را خريدم و به خانه خود ضميمهكردم.»(2)

ابوهاشم جعفرى مى گويد:

«روزى خدمت امام حسن عسكرى(عليه السلام) رفتم و مى خواستم از آنحضرت، نقره اى بگيرم و انگشترى بسازم و به آن تبرك جويم. در محضر آن حضرت نشستم (ولى) فراموشم شد (كه خواسته خود را عرضه كنم)، وقتى برخاستم كه برگردم، امام حسن عسكرى(عليه السلام) ، انگشترى به من داد و فرمود: نقره مى خواستى ما انگشتر داريم، نگين و اجرت ساختن آن را سود كردى!گوارايت باد اى ابوهاشم! عرض كردم: سرور من! گواهى مى دهم تو ولىّ خدا وامام منى كه اطاعتت را جزو دينم مى دانم. فرمود: خدا تو را بيامرزد اىابوهاشم.»(3)

1. منتهى الآمال، ج2، ص720
2. كشف الغمه، ج3، ص302
3. كشف الغمه، ج2، ص421


فعاليتهاى سياسى امام(عليه السلام)


امام حسن عسكرى(عليه السلام) در طول زندگى خود، با شش نفر از خلفاى بنى عباس(1)هم عصر بود دوران امامت شش ساله آن حضرت (از سال 254 تا سال 260هـ . ق.) با سه خليفه عباسى (المعتز، المهتدى و المعتمد) مقارن و از سخت ترين دورانهاى زندگى آن امام معصوم و شيعيان به حساب مى آيد. چه اينكه خلفاى بنى عباس مانند خلفاى بنى اميه گرفتار انواع هوس ها و آرزوهاى نامشروع شده و حكومت بر مسلمانان را وسيله اى براى خوشگذرانى و رسيدن به مطامع دنيوى خود قرار داده بودند

و در اين ميان، امامان معصوم را سدّ راه خواسته هاى نامشروع خود مى دانستند، بر آنان و شيعيان با شيوه هاى مختلف; ارعاب، حبس، قتل، تبعيد، محاصره اقتصادى و امثال آن، سخت مى گرفتند. اين اعمال فشارها و محدوديتها در عصر امام جواد، امام هادى و امام حسن عسكرى(عليهم السلام) ، به اوج خود رسيد و شدت آن به قدرى بود كه آن سه پيشواى بزرگ در سن جوانى به شهادت رسيدند. امام جواد(عليه السلام) در سن 20 سالگى، امام هادى(عليه السلام) در سن 41 سالگى و امام حسن عسكرى(عليه السلام) در سن 28 سالگى به دست حاكمان عباسى شهيد شدند. و امّا امام حسن عسكرى(عليه السلام) دو ويژگى مهم داشتند كه موجب ظلم بيش از پيش خلفاى بنى عباس بر آن حضرت و شيعيانش شد و آن دو عبارت بود از:

1. قوت يافتن شيعيان
شيعيان و اصحاب امام حسن عسكرى(عليه السلام) در سايه تعليمات و ارشادهاى روح بخش و آگاهى آفرين مستمر آن حضرت، روز به روز آگاه تر و منسجم تر شده، رو به قوّت و قدرت مى رفتند; شيعيانى كه اعتقاد راسخ داشتند حكومت بنى عباس مانند حكومت بنى اميه، حكومتى نامشروع است و آن را حق مسلّم اهل بيت مى دانستند.

خلفاى


1. المتوكل بالله از سال 232هـ . ق. تا سال 247 ، المتنصر بالله از 247 تا 248 ، المستعين بالله از 248 تا 252 ، المعتز بالله از 252 تا 255 ، المهتدى بالله از 255 تا 255 و المعتمد بالله از 256 تا 279، خلافت كردند.


بنى عباس از قوت گرفتن شيعيان هراس داشتند و مى دانستند كه اگر ارتباط امام حسن عسكرى(عليه السلام) با مردم بيشتر شود، به يقين در سايه روشنگرى آن حضرت، شيعيان به خود آمده، آماده هرگونه جان فشانى و ايثار خواهند بود و بساط ستم حاكمان عباسى را برخواهند چيد. از اين رو هرگونه اعتراض را سركوب مى كردند و با انواع شكنجه، حبس، قتل، محاصره اقتصادى، تحقير و مانند آن، به تضعيف شيعيان مى پرداختند.

2. مسأله مهدويت
خلفاى بنى عباس با استفاده به روايات نبوى(صلى الله عليه وآله) خوب مى دانستند كه از امام حسن عسكرى(عليه السلام) فرزندى متولّد شده، ظلم و جور را برخواهد چيد و او همان قائم آل محمّد(عج) است. از اين رو پيوسته مراقب وضع زندگى آن حضرت بودند و به طور جدّى اخبار منزل آن حضرت را بررسى مى كردند تا اگر فرزندى متولد شد، آن را از بين ببرند.

خلفاى بنى عباس عليه امام حسن عسكرى(عليه السلام) و شيعيان آن حضرت، دست به اقدامات ذيل زدند:

الف ـ سركوب شيعيان

حاكمان عباسى، هرگونه اعتراض و حق خواهى را با شديدترين وجه سركوب مى كردند. در حكومت المعتزّ بالله، بيش از هفتاد نفر از علويان و فرزندان جعفر طيّار و عقيل بن ابى طالب را، كه در حجاز قيام كرده بودند، اسير كرده و به سامرا بردند.(1) شيعيان قم كه به حق خواهى اهل بيت(عليهم السلام) برخاسته بودند، توسط والى آنجا موسى بن يحيى، سركوب شدند.(2) در حكومت المعمتد بالله نيز گروهى ديگر از علويان به شهادت رسيدند و برخى از آنان به فجيع ترين وضع كشته مى شدند، تا آنجا كه پس از كشتن، دست و پا و

1. مروج الذهب، ج4، ص91
2. زندگانى امام حسن عسكرى، ص213



/ 79