آغاز نيابت سوم
نيابت دوم، محمدبن عثمان در بستر بيمارى قرار داشت، در اين هنگام شخصيتهاى برجسته تشيع; مانند ابو سهل اسماعيل بن علىِ نوبختى و چند نفر ديگر به عيادت او رفتند. در اين جلسه از نايب دوم سؤال شد: اگر از دنيا رفتى چه كسى به جاى تو جايگزين خواهد شد؟ او در جواب گفت:
«هذا أبو القاسم الحسين بن روح بن أبي بحر النوبختي، القائم مقامي و السفير بينكم و بين صاحب الأمر و الوكيل له و الثقة الأمين. فارجعوا إليه في أموركم و عوّلوا عليه في مهمّاتكم فبذلك أمرت و قد بلغت...».(2)
در روايت ديگرى جعفربن احمدبن متّيل يكى از سرشناسان دستگاه نيابت كه برخى مى گفتند او نيابت سوم انتخاب خواهد شد، نقل مى كند:
«... زمان رحلت محمدبن عثمان، بالاى سرش نشسته بودم و با او گفتگو مى كردم و ابوالقاسم حسين بن روح هم در پايين پايش قرار داشت. در اين هنگام محمدبن عثمان رو به او كرد و فرمود: أمرت أن أوصي إلى أبي القاسم الحسين بن روح .
[
1. كتاب الغيبه، ص3672. بحارالأنوار، ج51 ، ص355
]
جعفر بن احمد مى گويد: وقتى اين جمله را شنيدم از بالاى سرِ وى بلند شده، دست حسين بن روح را گرفتم، در جاى خود نشاندم و خود در پايين پا نشستم...»(1)
روز آخر جمادى الاولى سال 305، نايب دوم چشم از جهان فرو بست و ابوالقاسم حسين بن روح به عنوان سوّمين نماينده و نايب خاص امام زمان (عج) اين مسؤوليت خطير را بر دوش گرفت.(2)
علاّمه مجلسى به نقل از كتاب «منهج الدعوات و منهج العنايات» سيدبن طاووس مى نويسد: روزى كه نايبِ دوم از دنيا رفت، حسين بن روح، آن روز را در منزل وى جلوس كرد، «ذكاء» خادم محمدبن عثمان، به حضور وى رسيد و عصا، صندوقچه و كتابچه اى را كه از مولايش مانده بود، به حسين بن روح تحويل داد. حسين بن روح فرمود:
«اين عصا از آنِ مولايم عسكرى(عليه السلام)است. در اين صندوقچه هم، انگشرى هاى امامان معصوم نگهدارى مى شود. سپس آنها را بيرون آورد و به حاضران نشان داد.»
بعد فرمود: در كتابچه هم قنوت ائمه اطهار(عليهم السلام)نوشته شده است. آنگاه وى، قنوت امام حسن را از حفظ براى حاضران املا كرد و فرمود: اين قنوتها را حفظ كنيد، همان طوركه مهم هاى دينِ خود را حفظ مى كنيد.(3)
يكى از مورخان معتبر اهل سنت، شبيه همين نقل را با مقدارى تفاوت، در كتاب خود نقل كرده است.(4)
[
1. قطب رواندى، الخرائج و الجرائح، ج3، ص1120 و كمال الدين، ج2، ص503 ; محمد على عالمى، شاگردان مكتب ائمه، ج2، ص392. كتاب الغيبه، ص366 و آقا بزرگ تهرانى، طبقات اعلام الشيعه، ج1، ص1133. بحارالأنوار، ج85 ، ص2114. نكـ : محمد بن احمد ذهبى، سير اعلام النبلا، ج15، ص223 و خاندان نوبختى، ص216
]
صدور توقيع
بعد از اندكى، روز يكشنبه پنجم شوال 305هـ .ق. نخستين توقيع از ساحت مقدس حضرت مهدى(عج) در تأييد و تأكيد و نيابت حسين بن روح نوبختى به طور صريح اين چنين صادر شد:
«...نعرفه عرفه الله الخير كلّه و رضوانه و أسعده بالتوفيق وقفنا على كتابه و ثقتنا بما هو عليه و أنّه عندنا بالمنزلة و المحلّ اللّذين يسرّانه زاد الله في إحسانه إليه إنّه ولىّ قدير و الحمد لله لا شريك له و صلى الله على رسوله محمّد و آله و سلّم تسليماً كثيراً...».
«ما او (حسين بن روح) را مى شناسيم. خداوند تمام خوبى ها و خوشنودى هاى خويش را به وى بشناساند و او را با عنايت خود خرسند گرداند. از نامه او آگاه شديم و در مسؤوليت محوّله به وى اطمينان داريم. او در نزد ما داراى مقامى است كه موجب شادى وى خواهد شد. خداوند احسان خود را نسبت به وى زياد گرداند...»(1)
البته شخصيت جامع حسين بن روح چنان بود كه انتصاب وى براى نيابتامام زمان(عج) بى درنگ مورد توجه و استقبال دست اندركاران دستكاه نيابت و علماى سرشناس و صاحب نفوذ در مناطق مختلف قرار گرفت و در نهايت اين فقيهفرزانه توانست دوران حساس و بحرانى اين مقطع را به خوبى پشت سر بگذارد.
حتّى فقهاى بزرگ شهر قم كه در آن ايام از قدرت و منزلت خاصى برخوردار بودند،با اين حال در نهايت بردبارى و اشتياق، از دستورات وى پيروى كردند; از جملهفقيه سترگ، على بن بابويه، پدر شيخ صدوق (از فقهاى پر نفوذ شهر قم) دراين هنگام جهت ديدار با نايب سوّم، به شهر بغداد سفر مى كند، چند روزى درمحضر حسين بن روح مانده، مسائلى را عنوان كرده و پاسخش را مى گيرد و سپس به شهر
[
1. طوسى، كتاب الغيبه، ص372
]
قم بر مى گردد.(1)
از سوى ديگر عنايات غيبى شامل حال حسين بن روح شد. مردم كه از سرزمين هاى دور اسلامى و غير آن حضورش مى رسيدند، شاهد كرامات متعدد از وى مى شدند و همه اين رخدادها منشأ اطمينان قلبِ توده مردم شد و زمينه رهبرى و نيابت او را بيش از پيش تثبيت و آماده تر كرد. در اينجا به چند مورد از اين كرامات اشاره مى شود:
1. يك شمش طلا
شيخ صدوق(رحمه الله)از حسين بن على بن محمّد، مشهور به (ابو على بغدادى) نقل مى كند: هنگامى كه در شهر بخارا بودم، يكى از شيعيان به نام «ابن جاوشير» ده شمش طلا به من داد تا آن را به خدمت حسين بن روح آورم. هنگام بازگشت آنها را با خود به بغداد مى آوردم كه يكى از آنها را در حوالى رودخانه آمويه (بين تركمنستان و خراسان) گم كردم تا اينكه به بغداد رسيدم و تازه از گم شدن آن با خبر شدم. بناچار عوض آن را خريده، جايگزين كردم، بعد به حضور نايب سوم شرفياب شدم، ده شمش طلا را تحويل دادم وى آن يكى را نپذيرفت و فرمود: طلايى را كه در آمويه گم كرده اى در نزد ماست، بعد آن را به من نشان داد و من ديدم همان شمش است كه من گم كرده بودم.(2)
2. بى نياز از مترجم
محمد بن علىّ بن متّيل نقل مى كند:
«زنى به نام زينب، از اهالى «آبه» از توابع ساوه، سيصد دينار سهم امام نزد عمويم جعفربن محمد قبيل آورد و گفت: دوست دارم اين وجه را به دست خودم خدمت حسين بن روح تقديم كنم. در اين حال، عمويم مرا به همراه آن زن به
[
1. رجال نجاشى، ص2612. كمال الدين و تمام النعمه، ج2، ص518 و الخرائج و الجرائح، ج3، ص1123 و حرّ عاملى، اثبات الهداة، ج3، ص681
]
خدمت نايب سوم برد. او به زبان فصيحِ آبى با زن به احوال پرسى پرداخت و از فرزندان وى سراغ گرفت، وقتى اين چنين ديدم، از ترجمه خوددارى كردم و بازگشتم.»(1)
3. تولّد فقيهان
على بن بابويه، فقيه نامدار قم، چند سالى بود كه با دختر عمويش ازدواج كرده بود اما صاحب فرزند نمى شد، روزى نامه اى از قم به حسين بن روح نوشت و از وى خواست تا از ساحت مقدس حضرت مهدى (عج) بخواهد كه خداوند فرزندانى برايش عطا كند. وقتى نامه به دست حسين بن روح رسيد، از جانب حضرت جواب آمد:
«از اين زن داراى فرزندى نخواهى شد ولى در آينده نزديك با يك زن ديلمىو بيوه ازدواج خواهى كرد و از او صاحب دو پسر فقيه و دانشمند خواهىشد. پس از مدتى اين پيش بينى به وقوع پيوست و على بن بابويه صاحب دو فرزند فقيه به نامهاى: ابو جعفر محمد بن على بن بابويه، معروف به شيخ صدوق و ابو عبدالله حسين بن على بن بابويه شد; كه اين دو، هرگاه با علمو مردم روبرو مى شدند، از نظر اشراف و تسلّط به فقه، حديث و علوم اسلامى، همه را به حيرت و تعجب و مى داشتند و آنها نيز اعتراف مى كردند كسى كهبا دعا و عنايت حضرت ولى عصر (عج) به دنيا آمده باشد، از او جز اينانتظارى نيست.»(2)