سلمان از ديد پيامبر - ره توشه عتبات عالیات نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ره توشه عتبات عالیات - نسخه متنی

ج‍م‍ع‍ی‌ از ن‍وی‍س‍ن‍دگ‍ان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید


سلمان از ديد پيامبر


حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) هميشه از سلمان به نيكى ياد مى كرد و در مقاطع مختلف، اين جمله را تكرار كرد كه: «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ».

در جريان جنگ خندق، مسلمانان به پيشنهاد سلمان، براى مقابله با كفار به حفر خندق مشغول بودند، سلمان، كه داراى بازويى قوى بود، مهاجر و انصار خواهان او بودند و هر گروه مى گفت: سلمان از ماست. در اين هنگام حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) با يك جمله به مجادله آنان پايان داد و فرمود: «سَلْمَانُ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ».(3)

نيز در باره فضيلت سلمان در جايى ديگر مى فرمايد:

1. جواد محدثى، سلمان فارسى، ص20 ; ترجمه وشرح احتجاج طبرسى، نظام الدين احمدغفارى، ج1، ص298
2. جواد محدثى، سلمان فارسى، ص43
3 . اعيان الشيعه، ج7، ص284


«مَنْ أَرادَ أَن يَنظُرَ إلى رجل نُوِّر قلبه فلينظر إلى سلمان».

«هركس مى خواهد به كسى نگاه كند كه دلش نورانى است، به سلمان بنگرد.»

سلمان از ديد امام على(عليه السلام)

ابوالاسود نقل مى كند: روزى با اصحاب و ياران اميرالمؤمنين(عليه السلام) نزد ايشان نشسته بوديم و با همديگر در حال گفتگو بوديم. بعضى گفتند: اى امير مؤمنان، از اصحابت برايمان بگو.

فرمود: از كداميك؟ جواب دادند از سلمان برايمان بگو فرمود:

«من لكم بمثل لقمان الحكيم؟! و ذلك امرؤ منّا و إلينا أهل البيت، أدرك العلم الأوّل و أدرك العلم الآخر، و قرأ الكتاب الأوّل و قرأ الكتاب الآخر، بحر لا ينزف».(1)

سلمان از ديد امام صادق(عليه السلام)

امام صادق(عليه السلام) سلمان فارسى را بزرگ مى دانست و از او بسيار ياد مى كرد. عده اى نزد امام، درباره فضيلت سلمان و جعفر طيّار سخن گفتند. بعضى از حاضران، جعفر را بر سلمان برترى دادند و بعضى نيز گفتند: سلمان مجوسى بود و سپس اسلام آورد. امام صادق(عليه السلام) با شنيدن اين جمله ناراحت شده، فرمود:

«يا أبا بصير، جعله الله علويّاً بعد أن كان مجوسياً و قرشيّاً بعد أن كان فارسيّاً فصلوات الله على سلمان و إنّ لجعفر شأناً عند الله يطير مع الملائكة في الجنّة».(2)

«اى ابابصير، خداوند او را علوى قرار داد، پس از اين كه مجوسى بود و قريشى

1. بحارالأنوار، ج43، ص713 ; موسوعة الامام على بن ابى طالب، ج12، ص146
2. سفينة البحار، ج4، 243


قرار داد پس از اين كه فارس بود. صلوات خدا بر سلمان. و همانا براى جعفر نيز نزد خداوند جايگاهى است، او همراه فرشتگان در بهشت پرواز مى كند.»

محبوب خدا و رسول(صلى الله عليه وآله)

رسول گرامى اسلام در مقاطع مختلف و در جمع اصحاب خود، سلمان را مى ستود و از او به عنوان دوست خدا و رسول ياد مى كرد.

روزى از روزها كه پيامبر با ياران خود نشسته بود، شخصى اعرابى وارد مجلس شد. چون سلمان، فارس بود و ـ به اعتقاد عرب جاهلى، عرب بر عجم برترى داشت ـ نزد او ننشت و جاى ديگرى را براى نشستن برگزيد. پيامبر با ديدن اين حركت، به شدت ناراحت شد; به حدّى كه عرق ميان دو چشم حضرت را گرفت و چشمانش از شدت ناراحتى سرخ شد، آنگاه به اعرابى فرمود:

«يا أعرابي أ تنحّي رجلاً يحبّه الله تبارك و تعالى في السماء و يحبّه رسوله في الأرض؟ يا أعرابي أ تنحّي رجلاً ما حضرني جبرئيل إلاّ أمرني عن ربّي ـ عزّ و جلّ ـ أن أقرئه السلام؟ يا أعرابي إنّ سلمان منّي، من جفاه فقد جفاني و من آذاه فقد آذاني و من باعده فقد باعدني و من قربه فقد قربني، يا أعرابي لا تغلطن في سلمان; فإن الله تبارك و تعالى قد أمرني أن أطلعه على علم المنايا و البلايا و الأنساب و فصل الخطاب».(1)

«اى اعرابى، آيا از مردى كناره مى گيرى كه خداوند تبارك و تعالى او را در آسمان و فرستاده اش او را در روى زمين دوست دارد! اى اعرابى آيا از مردى كناره مى گيرى كه جبرئيل به حضورم نمى آيد مگر اينكه به من امر مى كند سلام خدا را به سلمان برسانم. اى اعرابى، سلمان از من است، هر كس به او ظلم كند به من ظلم كرده است و هر كس او را اذيت كند، مرا اذيت كرده است. هر كس از او

1. بحارالأنوار، ج22، ص346 ; سفينة البحار، ج1، ص243


دور شود، از من دور شده است و هر كس به او نزديك شود به من نزديك شده است. اى اعرابى درباره سلمان اشتباه نكن، همانا خداوند تبارك و تعالى به من امر كرد كه او را به علم بلايا و منايا، انساب و فصل الخطاب (قرآن كريم) آشنا كنم.»

سلمان محمّدى


منصور بن بزرح مى گويد: به امام صادق(عليه السلام) عرض كردم، سرورم از تو زياد ذكر سلمان فارسى را مى شنوم! فرمود:

«لا تقل الفارسي، و لكن قل سلمان المحمدي، أ تدري ما كثرة ذكري له؟ قلت: لا. قال: لثلاث خلال، أحدها: إيثاره هوى أمير المؤمنين(عليه السلام) على هوى نفسه، و الثانية: حبّه للفقراء و اختياره إيّاهم على أهل الثروة و العدد، و الثالثة: حبّه للعلم و العلماء. إنّ سلمان كان عبداً صالحاً حنيفاً مسلماً و ما كان من المشركين».(1)

«نگو سلمان فارسى، بلكه بگو سلمان محمدى. آيا مى دانى كه چرا سلمان را زياد ياد مى كنم؟ گفتم: نه. فرمود: براى سه خصلت (كه در سلمان بود) 1. خواست امير المؤمنين را بر خواست خود ترجيح مى داد 2. فقرا را دوست داشت و آنها را بر اهل ثروت و دارايى ترجيح مى داد 3. به علم و عالمان عشق مىورزيد. همانا سلمان بنده صالحِ حق گراى مسلمان بود و از مشركين نبود.»
دوستدار على

سلمان امام على(عليه السلام) را بسيار دوست داشت، اين موضوع به حدى بود كه اطرافيان نيز متوجه اين موضوع شده بودند. شخصى از سلمان پرسيد: سلمان! چرا اين قدر على را دوست دارى؟ سلمان در جواب فرمود: از حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) شنيدم كه فرمود:

«مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَبْغَضَ عَلِيّاً فَقَدْ أَبْغَضَنِي».(2)

«هركس على(عليه السلام) را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هركس او را دشمن دارد، با من دشمنى كرده است.»

زهد


سلمان با وجود اينكه مدّت تقريباً 20 سال استاندار مدائن بود، هيچگاه از امتيازات اين منصب مهم استفاده نكرد. حسن بصرى درباره زهد و بى اعتنايى سلمان به پست و مقام مى گويد:

«مستمرى ماهيانه سلمان در دوران استانداريش، 500 هزار درهم بود. در آن روزگار بر سى هزار مسلمان حكومت مى كرد، در اين حال دو جامه داشت كه هنگام سخنرانى يكى را به زير پاى خود مى گسترد و يكى را بر دوش مى افكند. همه مستمرى خويش را صدقه مى داد و غذاى خويش را از مزد حصيربافى تأمين مى كرد.»(3)

گروهى كه حصيربافى را مغاير شأن يك استاندار مى دانستند، به او اعتراض مى كردند. سلمان در جواب مى فرمود: «من دوست دارم از دسترنج خودم زندگى كنم.»(4)

عمر نيز به عنوان اعتراض به كارهاى سلمان و بى اعتنايى او به زخارف دنيا، او را ضمن نامه اى توبيخ و از انجام اين گونه كارها برحذر مى داشت. سلمان در جواب عمر نامه اى به او نوشت. در قسمتى از نامه آمده است:

«...در آن نامه متذكر شده بودى كه در آنجا به شغل حصيربافى رو كرده و غذايت نان جو است. بدان، اين كار از امورى نيست كه بتوان مسلمان را بدان سرزنش كرد. اى عمر، به خدا سوگند خوردن نان جوين و بافتن حصير و بى نيازى از مردم نزد خدا، بهتر است از خوردن غذا و نوشيدن نوشابه هاى رنگارنگ كه از اموال مردم و غضب حقوق تأمين گردد...

امّا اينكه گفته بودى تو مانند فردى عادى زندگى مى كنى و مردم را به خويش گستاخ كردى تا جايى كه هيبت مقام والى را به دست فراموشى سپرده و مردم بر گرده ات سوار شده اند و به اين وسيله، آبروى سلطنت خويش را برده اى و اين روش موجب ضعف و زبونى قدرت اسلام مى شود، بدان كه ذلّت بر طاعت پروردگار بهتر از عزّت در عصيان اوست.»(5)

راوى حديث


سلمان روايات زيادى از پيامبر خد(صلى الله عليه وآله) نقل كرده كه بيشتر آنها در فضيلت اهل بيت(عليهم السلام) مخصوصاً امام على(عليه السلام) است. در كتب اهل سنت نيز رواياتى از طريق او نقل شده است; چند نمونه از روايات سلمان را ذكر مى كنيم:

1. روى سلمان قال رسول الله: «أوّل الناس وروداً علي الحوض يوم القيامة أوّلهم إسلاماً، علىّ بن أبي طالب».(6)
2. روى سلمان قال رسول الله: «إِنَّما سُمِّيت ابْنَتي فاطمة لأنّ اللهَ فطمها و فطم من أحبّها من النار».(7)
3. سلمان نقل مى كند:

«روزى بر پيامبر وارد شدم، ديدم حسين را در آغوش گرفته و چشم و دهان او را مى بوسد; و به او مى گويد: أنت سيّد ابن سيّد، أنت إمام ابن إمام، أنت حجّة ابن حجة، و أنت أبو حجج تسعة، تاسعهم قائمهم».(8)

پيشگويى


سلمان همچون ديگر خواصِ يارانِ امام على(عليه السلام) گاهى خبر از آينده مى داد كه به يك مورد آن اشاره مى كنيم:

مسيّب بن نجبه فزارى كه سلمان را در سفر به مدائن همراهى كرد، مى گويد:

هنگامى كه به سرزمين كربلا رسيديم، پرسيد: نام اين سرزمين چيست؟ عده اى گفتند: كربلا. به قسمتى از زمين اشاره كرد و گفت:

«هذه مصارع إخواني، هذا موضع رحالهم و هذا مناخ ركابهم و هذا مهراق دمائهم يقتل بها خير الأوّلين و يقتل بها خير الآخرين».(9)

«اينجا قتلگاه برادران من است، اينجا محل بار انداز آنها است و اينجا محلّ خوابيدن شترانشان و اينجا محل ريخته شدن خونشان. در اين مكان پسر بهترين پيشينيان و بهترين پسينيان كشته خواهد شد.»

/ 79