شـكـل گيرى دولت ـ كشور - تاریخ و اصول روابط بین الملل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تاریخ و اصول روابط بین الملل - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در ايـنـجـا ذكـر ايـن نكته مفيد است كه به رغم تشابه بين مفهوم دولت (321) و مفاهيم حـكـومـت (322) و كـشـور(323)، بـايـد مـيـان آنـان تفاوت گذاشت . دولت ، چـنـانـچـه گـذشـت ، به كلّيتى شامل چهار عنصر مردم ، سرزمين ، حكومت و حاكميت گفته مى شود. حـكـومـت ، بـه عـنـوان بـخـشى از دولت ، به نحوه توزيع قدرت و چگونگى روابط ميان قواى عـمـومـى اطـلاق مـى شـود. بـطـور مـعـمـول ، مـعـطـوف بـه مسائل جغرافيايى است ؛ هر چند بعضى اوقات به جاى مفهوم دولت ـ كشور نيز به كار مى رود.

شـكـل گيرى دولت ـ كشور

دولت به عنوان سازمان اجتماعى صاحب قدرت ، از ديرباز در جامعه انسانى نمود يافت . دولت هـمـزاد جـامـعـه اسـت ، بـديـن مـعـنـا كـه هـمـزمـان بـا تـاءسـيـس جـامـعـه ـ گـروهـى مـتـشـكّل ، منظم و داراى روابط عميق و مستمرّ ـ(324)، ضرورت ايجاد دولت نيز احساس شـد. بـسـيارى از نيازهاى اجتماعى مى بايست از طريق اراده عمومى و همگانى برآورده شود و اين امـر، بـستر پيدايش ‍ دولت را فراهم كرد.

نظريه پردازان دولت ، زمينه ها و بسترهاى ديگرى را نيز طرح كرده اند.(325) بـا آنـكـه دولت يـك پـديـده تـاريـخـى اسـت و قـدمـت آن بـه دوران مـاقـبـل تـاريـخ (تـاريـخ غـيـر مـُدوّن و ثـبـت نـشده ) مى رسد، (دولت ـ كشور) پديده اى نوين و اروپايى است .(326) نظام دولت نوين كه مهمترين مشخّصه آن ، (حاكميت ) است براى نـخـسـتـيـن بـار در اروپـاى بـاخـتـرى ظهور كرد و سپس در قاره هاى ديگر رواج يافت . جهت درك آسـانـتـر مـفـهـوم دولت ـ كـشـور، مـنـاسـب اسـت بـه اخـتـصـار تحول سيستم دولت را بيان كنيم .

نـخـسـتـيـن سازمانهاى سياسىِ مقياس بزرگ ، يعنى دولتها، و نظامهاى دولتى كه سوابقى از آنـهـا در اخـتـيـارمـان اسـت ، حـدود پـنـج هـزار سـال پـيـش از مـيـلاد در دره هـاى دجـله و فـرات و نيل ، و اندكى بعد در دره هاى رود بزرگ چين پديدار شدند.(327) ايـن نـظـام دولت ، شـامـل سـه عـنـصـر مـردم ، سـرزمـيـن و حـكـومـت بـود، امـّا در واقـع شـكـل جـا نـيـفـتاده دولت بود.(328) هنوز حدود قلمرو دولتها بدقت تعيين نشده بود و مـلّتهاى مختلف ، تحت پوشش حكومت واحد قرار گرفته و مردم به علت پراكندگى جغرافيايى ، تـمايل آشكارى از وفادارى به دولت و كشور را احساس نمى كردند. اين نظام دولت ، اساساً شـكـل (امـپـراتـورى ) داشـتـه و قـدرت مـركـزى بـر سـراسـر قـلمـرو، قابل اعمال نبود.

دولت در يونان باستان به شكل (دولت ـ شهر)(329) نمود پيدا كرد. شهرهاى آتن ، اسـپـارت و غـيـره ، هـر يـك بـه مـثـابـه دولتـى بـودنـد كـه قـانـون اسـاسـى ، شـكـل حـكـومـت ، انـتـخـابـات و دولتمردان مخصوص به خود داشتند و روابط خارجى نيز بطور جداگانه از طريق هر يك از دولت ـ شهرها برقرار مى گرديد.(330) دوران قرون وسطى براى اروپاييان ، از نظر سيستم دولت ، دوران حاكميتِ قطعه قطعه شده و حـكـومـت مـلوك الطـوايـفـى اسـت . نـظـام فـئوداليته حاكم بر آن ديار، موجب تقسيم يك كشور به قلمروهاى تحت حكومت نجبا و اشراف مى گرديد كه اطاعت آنها از حكومت مركزى (پادشاه )، بسيار مـحـدود و جـزيـى بـود.

در هـمـيـن دوران ، جهان شاهد شكل گيرى دولت اسلامى بود؛ دولتى كه بـنـيـانـش تـوسـط رسـول گـرامـى اسلام ، حضرت محمد(ص )، در مدينه نهاده شد و امپراتورى اسلامى را در بخش بزرگى از جهان ايجاد كرد.(331) تـحـول نـظـام دولت ، در مـرحله بعد، به شكل گيرى دولت سلطنتى در اروپا مربوط مى شود. پـيـامد رنسانس مذهبى و پيشرفتهاى علمى و صنعتى ، دگرگونى در سيستم سياسى را هم طلب مـى كـرد. نـظام فئوداليته و حكومت ملوك الطوايفى با تغييرات اجتماعى رو به گسترش ـ نظام سـرمـايـه دارى ـ هـمـخـوانـى و سازگارى نداشت . اقشار شهرنشين ، گرد پادشاه جمع شدند و نـظام سلطنتى مطلقه ايجاد شد. اساس سياست داخلى و خارجى در چنين حكومتى ، منافع ، خواسته ها و ديدگاههاى سلاطين بود. چنانچه (لويى پانزدهم )، پادشاه مقتدر و مطلق العنان فرانسه ، گفت :

حـاكـمـيـت در انـحـصـار شخص من است . قوه قانونگذارى بدون شريك و فقط متعلق به من است و منشاء نظم

/ 164