فـضـاى حـيـاتـى از جـمله انديشه هايى است كه در آثار برخى از فيلسوفان آلمانى در قرون مـعـاصـر، از جـايـگـاهى والا برخوردار بود. فاشيستهاى آلمان نيز سخت بدان پاى بند بوده و هـيـتـلر در كـتـاب (نـبرد من ) از آن سخن رانده بود. بر اساس تفكر فضاى حياتى ، يك ملت به مثابه يك موجود زنده است . هر موجود زنده اى با افزايش رشد و بالندگى خود، نياز به مكان ، تـغـذيـه و فـضـاى بـيـشـترى دارد. به عبارت ديگر، تداوم حيات اين موجود بطور طبيعى به تـوسـعـه فـضـاى حـيـاتـى وابسته است . ملتى كه رسالت پيشرفت تمدن را دارد و پرچمدار تـرقـى بـشـريـت اسـت ، بطور طبيعى ، بالنده ، رشد يابنده و پوينده است . اين ملت تنها با توسعه فضاى حياتى است كه مى تواند رسالت ، نقش و وظيفه خود را انجام دهد، و گرنه به ضـعـف و اضـمحلال مى گرايد. اين نحوه نگرش به ملت و جهان ، بدون ترديد، به سياستهاى جـنـگ طـلبـانـه مـى انجامد؛ همان طور كه هيتلر با اعتقاد به فضاى حياتى ، گام به گام ، به سـوى جـنـگ ، قـدم بـرداشـت و بـا حـمـله بـه لهـسـتـان در سال 1939 م جنگ جهانى دوم را آغاز كرد.(107)
اقتصاد و صنعت پوياى آلمان
طرح انگيزه اقتصادى براى فعاليتهاى بشرى ، از جمله جنگ ، بيشتر از همه در آثار ماركسيستها نـمـايـان اسـت ؛ هـر چـنـد ليـبـرالهـا نـيـز در ايـن مـورد تـحـقـيـقـات و بـررسـيـهـاى قـابـل تـوجـهـى دارنـد. از ديـدگـاه مـاركـسـيـسـتها، بويژه لنين ، فاشيسم نماينده آخرين مرحله تـجـاوزكـارانـه سرمايه دارى رو به افول است . سيستم سرمايه دارى در درون خود هاله اى از تـضـاد و تـنـاقـض را مـى پـرورانـد و ايـن امر در نهايت با جنگ و تجاوز همراه است . از ديدگاه ليـبـرالهـا، صـنـعت و اقتصاد پوياى آلمان از دو جهت ناچار به اتخاذ سياست گسترش با تكيه بـه زور سرنيزه بود. اول آنكه ، اقتصاد خودكفا و بسته اى كه هيتلر پايه گذارى كرده بود، بـه مـرحـله اى از شـكـوفـايـى و رشـد رسـيـد كـه ديـگر قادر نبود با تكيه بر جمعيت و قلمرو داخـل اسـتـمـرار يـابـد. از ايـن رو، بـراى افـزايـش بـهـره ورى و حـفـظ نـرخ سـود و تـعـادل اقـتـصـادى مـى بـايست در صدد منضم كردن اراضى مجاور برآيد.اين مرحله به سياست تـوسـعـه طلبى ، تجاوز و جنگ منجر گرديد. دوم آنكه ، پيوستن به اقتصاد بين المللى و كسب بـازار جـهـانـى جـهـت فـروش محصولات صنعتى آلمان و دستيابى سريع و آسان به مواد خام و اوليـه ، مـى تـوانـد انـگيزه و علت قابل قبولى براى اقدام به جنگ محسوب شود. چرخ اقتصاد قـدرتمند آلمان تنها با گسترش و توسعه مناسبات و روابط اقتصادى به گردش در مى آمد و ايـن امـر بـه عـلت تـمـايـل بـه زورگـويـى و قدرت طلبى از جانب هيتلر، جز از طريق جنگ امكان پذير نبود.(108)
ايدئولوژى جنگ طلبانه فاشيسم
رفـتـار سياسى دولتمردان و رهبران ، بويژه آنهايى كه داعيه مكتبى دارند، تا حدود زيادى از اصول و مبانى ايدئولوژيك نشاءت مى گيرد. خشونت و زور در ايدئولوژى فاشيسم ، از ارج و اعتبار خاصى برخوردار است . شايد كسى بيش از هيتلر و موسولينى در باب سودمندى و ارزش جـنـگ سـخـن نـگـفـتـه بـاشـد؛ مـگـر بـعـضـى از فـيـلسـوفـان آلمـانـى هـمـانـنـد (نـيـچـه ) و (هگل ) كه رهبران فاشيست در اصل به آنها اقتدا كرده اند. اعتقاد اساسى فاشيسم به تنازع بقا و نبرد واقعى در حيات طبيعى و انسانى ، بيانگر