ايمان سياسى مردم به نظامهاى حكومتى و رهبران كشور، در قدرت ملى بسيار معتبر و مؤ ثر است . وحـدت مـلى و هـمـبـستگى مردمى اين امكان را براى سياستمداران فراهم مى كند كه با پشتوانه قابل اتكايى به سياستگذارى اقدام نمايند. بررسى اين مهم در كشورهاى دموكراسى غربى و دولتـهـاى تـوتـاليـتـر مى تواند تا حدودى راهگشاى مشاركت مردم در جنگ احتمالى آينده باشد. هـيـتـلر و حـزب نـازى از سـال 1933 م تـلاش بـسـيـارى را مـبذول داشت تا مشروعيت حكومت فاشيست را در افكار و انديشه هاى ملت آلمان ايجاد كند. هر چند از لحاظ اسناد و مدارك نمى توان قضاوت مقرون به واقعيتى را ارائه داد، اما در مجموع ، ملت آلمان در سايه حكومت هيتلر از تحقير قرارداد صلح ورساى رهايى يافت ، ركود اقتصادى به توسعه و پـيـشرفت مبدل شد، تحميلات متفقين عليه آلمان ، يكى پس از ديگرى ، از ميان برداشته شد و بـه مـيـزان مـعـتـنـابهى ، مجد، عظمت و افتخار نصيب ملت آلمان شد. از اين رو، اگر چه بررسى تاريخى نمى تواند تصويرى روشن به دست دهد، امّا استنتاج منطقى ما را رهنمون مى سازد كه در اين مرحله تاريخى ، ملت آلمان از نيروى معنوى بالايى برخوردار بوده است .شـايـد تـا حـد زيـادى ايـن نـتـيـجـه گـيـرى در مـورد مـردم ايـتـاليـا و ژاپن هم صادق باشد. در مـقـابـل ، در فـرانـسـه تـشـتـت آرا و دودلى بـر مـردم و زمـامـداران كشور،، حاكم بود. بحرانهاى سـيـاسـى و اقـتصادى در فرانسه ، اجازه فضاى فكرى و سياستگذارى مساعدى را نمى داد. ملت انـگـليـس ، بر عكس فرانسويان ، مصمم و آماده براى مقاومت و دفاع از آرمانهاى دموكراتيك بود. افـكـار عـمـومى و رهبران انگليس ، هيتلر و آلمان را به مثابه امپرياليستى مى نگريست كه قصد سـلطـه انـحـصـارى بـر اروپـا و دنـيـا را دارد. از ايـن رو، سخن از مصالحه با متجاوزان ، ديگر خريدارى نداشت . آمريكا به طور سنّتى در پرتو نگرش انزوا گرايى ، به جنگ ، درگيرى و تجاوز نمى انديشيد. ملت آمريكا به شدت از درگير شدن در جنگهاى اروپايى نفرت داشت و افكار عمومى ـ كه كنگره ، مطبوعات و احزاب سياسى بيانگر آن مى بود ـ نگران مداخله مجدد اين كشور در رقابتهاى خصمانه اروپايى بود امّا رهبران آمريكا به تدريج به سوى هدايت افكار عمومى در جهت مشاركت در جنگ تلاش مى كردند. در اين ميان ، اتحاد شوروى در وضعيتى دوگانه قـرار داشـت . از يـك سـو، جـنـگ قـدرت در داخـل و تصفيه خونين استالين ، جوى از بى اعتمادى و نـاخـرسـنـدى را پـديـد آورده بـود؛ از سـوى ديـگـر، مـلّت روس داراى روحـيـه اى سـخـت مقاوم در مـقـابـل بـيـگـانـگـان بـود و درسـت بـه هـمـيـن عـلت ، اسـتـاليـن مـوفـق شـد خيل عظيمى از ارتش مردمى را در مقابل ارتش تا بن دندان مسلح آلمان آرايش دهد.
روند كلّى جنـگ
مرحله اول جنگ (1939 ـ 1941)
آغـاز جـنـگ در جـبـهـه شـرق : جـنـگ جـهـانـى دوم بـا حـمـله هـيـتـلر بـه لهـسـتـان در اوّل سـپتامبر 1318 ه . ش / 1939 م آغاز شد. انگلستان و فرانسه كه مرزها و حاكميت لهستان را تضمين كرده بودند، با تجاوز آلمان به لهستان ، به آلمان اعلان جنگ دادند. اتحاد شوروى با پـيـمـان عـدم تـجـاوز خود با آلمان ، بى طرف ماند و دولت ايتاليا اعلاميه عدم مخاصمه صادر كـرد. ژاپـن و ايـالات متحده نيز خارج از ميدان نبرد ـ قاره اروپا ـ منتظر فرصت در آينده بودند. ساير دولتهاى اروپايى و غير اروپايى در وضعيت بى طرف بودند.