روابـط بين المللى ، از نظر موضوعات و محتوا و نيز روش شناختى ، دستخوش تحولاتى عميق شـده اسـت . ايـن امـر، مـوجـب شـكل گيرى نگرشها، برداشتها و مكتبهاى متفاوت در علم روابط بين الملل گرديده كه همچنان ادامه دارد. در اين قسمت به دو نظر ياد شده اشاره مى شود.
الف ـ محتوا و موضوعات
مـوضـوعـات مـورد مـطـالعـه مـحـقـقـان و پـژوهـشـگران بين المللى ، در قرون مختلف ، بسته به چگونگى روابط، تعداد دولتها و نهادهاى بين المللى ، متفاوت بود. افزايش دولتها در عرصه بـيـن المـلل و پيچيده تر شدن روابط در ابعاد اقتصادى ، سياسى ، نظامى و فرهنگى و همچنين ظهور سازمانهاى بين المللى ، موجب طرح موضوعاتى نوين در گستره اين علم گرديد.در قـرن هـجـدهـم و نـوزدهـم ، مـسـايل مهم بين المللى شامل خطرات سياسى ، تجارب ديپلماتها و نـظـريـات نـظـامـيـان ، بـويـژه در نـظـريـه هـاى اسـتـراتـژى و هـمـچـنـيـن حـقـوق بـيـن المـلل ، بـيـشـتـريـن مـحـتـواى مـتـون روابـط بـيـن المـللى را تشكيل مى داد.(262) مـوضـوعـات عـمـده مـورد تـوجـه مـتـفـكـران جـامـعـه بـيـن المـللى ، در اوايل قرن بيستم و پس از وقوع جنگ جهانى اوّل ، عبارت بود از: سازمانهاى بين المللى ، جامعه مـلل ، خـلع سـلاح ، قـوانـيـن جـنـگ و بـى طـرفـى ، قـراردادهـا، حـقـوق بـيـن الملل ، كنفرانسهاى بين المللى و اخلاق و ارزشهاى بين المللى .(263) جنگ جهانى دوّم ، نقطه عطفى در روابط بين الملل بود؛ از يكسو، مكانيسمهاى حفظ صلح در سطح جـهـانى ، بويژه از طريق جامعه ملل ، نتوانست آرمان بزرگ بشريت (حفظ صلح و امنيت ) را تحقق بخشد. از سويى ديگر، پديده هاى نوينى مانند رقابت بلوكهاى سرمايه دارى و كمونيست ، جنگ سـرد، سـلاحهاى اتمى و كشورهاى نو استقلال و جديد، موجب پيچيدگى روابط بين المللى شد، بـگـونـه اى كـه نـيـاز بـه مـطـالعه علمى و منظم در سطح تئورى و كاربردى ، بشدّت احساس گرديد. از اين زمان به بعد، علم روابط بين الملل پايه گذارى شد.(264) مـبـاحـث و مـطـالعـات عـلمـى مـعـاصـر در ايـن رشـتـه ، بـيـشـتـر شكل نظرى و تئوريك به خود گرفته و تمامى تلاشها، بر آن است كه از واقعيات و حوادث ، قـواعـد و قـوانـيـنى استخراج شود كه امكان تعميم آنها وجود داشته باشد. نظريه هاى سيستم ، بـازدارنـدگـى ، امـنـيـت دسـتـه جـمـعـى ، مـوازنـه قـوا، امـپـريـاليـسـم و وابـسـتـگـى متقابل از جمله آنهاست .ايـن مـجـادلات در مـحـتـوا و موضوعات روابط بين الملل ، موجب پيدايش دو مكتب (آرمان گرايى ) و (واقـع گـرايـى ) شـد. آرمـان گـرايـان كـه مـروّج انـديـشـه هـاى ايـده آليـسـتى در روابط بين المـلل بـودنـد، بـه مـوضوعاتى چون منافع جمعى ، نهادهاى بين المللى ، دادگاه افكار عمومى جـهـانـى ، حـقـوق بـيـن المـلل و ارزشـهـاى اخـلاقـى در سـطـح جـامـعـه بـيـن الملل ، علاقمند بوده ، ترتيبات امنيت دسته جمعى را تنها راه حلّ حفظ صلح بين المللى مى دانند. در مـقـابـل ، واقـعـگـرايـان بـه عـنـوان وفـاداران بـه سـنـّت رئاليـسـتـى و سـيـاسـت قـدرت (265)، مـحـورهايى مانند حاكميّت ملّى ، قدرت نظامى و تسليحات ، ديپلماسى مخفى و مـوازنـه قـوا را مـهـمترين مباحث علم روابط بين المللى تلقى مى كنند. اين اسلوب فكرى بيش از آنـكـه مـكـانـيـسـم حفظ صلح را در خلع سلاح عمومى و اشتراك منافع عمومى جستجو كند، افزايش قـدرت نـظـامـى بـراى حـفـظ امنيت ملّى را توصيه مى كند كه در نهايت به حفظ صلح و امنيت بين المللى از طريق سيستم موازنه قوا منجر خواهد شد.(266)
ب ـ روش
تـحـقـيـق و پـژوهـش در جـمـع آورى اطـلاعـات ، طـبـقـه بـنـدى و تـجـزيـه و تـحـليـل آنـهـا، سـه رهـيـافـت را در عـلم روابط بين الملل بنيان نهاد. اين سه برداشت ، برحسب ترتيب تاريخى ، عبارتند از:سنّت گرايى ، رفتار گرايى و فرا رفتار گرايى .در شـيـوه سـنـّت گـرايـى ، مـوضـوعـات خـاص در روابـط بـيـن المـلل ، گـزيـنـش شـده و اطـلاعات در مورد آنها بطور مشروح و تفصيلى جمع آورى مى گرديد. آنـگـاه تجزيه و تحليل منطقى براى پديده ها از جهت علّتها و نتايج و پيامدها ارائه مى شد. در ايـن روش ، اعـتـقـاد بـه قـواعـد عام و قوانين كلى در مورد