تـحـليـل روانـشـنـاسـان ، بـه طـور عـمـده ، بـه نـقـش و تـاءثـيـر مـسـائل روانـى افـراد بـر رفـتـار فـردى و گـروهـى تـاءكـيـد دارد. شـنـاخـت و تـجـزيـه و تحليل ساخت روانى افراد، مى تواند ريشه رفتار و روابط آدمى را در جامعه انسانى بخوبى بـنـمـايـانـد. از ايـن رو، مـطالعه و بررسى در سطح (خُرد)(428) يعنى فرد و طبيعت انسان ، راهگشاى مطمئنى براى تبيين مسائل انسانى از جمله منازعه و جنگ است .(429) بـر طـبـق ايـده نـظـريه پردازان غريزه پرخاشگرى ، ريشه تنازع ، اختلاف ، كشمكش و جنگ را بـايـد در نهاد و طبيعت انسان جستجو كرد. ذات آدمى ، قدرت طلب ، ستيزه جو، خودخواه و جاه طلب بـوده و چـنـيـن سرشت و خمير مايه درونى ، براى وجود و بروز منازعه و جنگ كفايت مى كند. به اعـتـقـاد رئاليـسـتـهـا(430)، كـه بـا ديـد بـدبينانه نسبت به نهاد انسان ، مكتب (واقع گـرايـى ) را در روابـط بـيـن المـلل بـنياد نهاده اند، ستيزه جويى ذاتى انسان ، نه تنها منشاء رفـتـار خـشـونـت آميز فردى است ، بلكه عامل جنگ در روابط بين جوامع و دولتها نيز مى باشد. حـكـومـتـهـا، هـمـانـنـد انـسـان ، قـدرت طـلب ، سـتـيـزه جـو و در پـى مـنـافـع مـلى هـسـتـنـد و ايـن اصـل كـه : (سـيـاسـت ، تلاشى است براى به دست آوردن قدرت )(431). بر عرصه روابـط بـيـن المـللى حـاكـم اسـت . حـفـظ، افـزايـش و نـمـايـش قـدرت ، جـزو جـوهره سياست بين المـلل اسـت و ايـن ويـژگـيـهـا بـراى وقـوع جـنـگ ، خـود كـافـى و مـسـاعـد اسـت . مـورگـانتا(432)، مؤ سس مكتب سياست قدرت كه نظام فكرى او هنوز كماكان بر اذهان انـديـشـمـنـدان روابـط بـيـن المـللى سـلطـه دارد، ريـشـه هـاى جـنـگ را در تحليل فوق مى داند.(433) تـبـيـيـن زيست شناسان ، مردم شناسان و روان شناسان از ريشه جنگ ، چنين است : در ساخت غرائز انـسـان ، تـمـايـل بـه نـابـود كـردن خـود، خـود كـشـى و مـرگ (طـبـق نـظـريـات فـرويـد) يـا تـمـايـل بـه كـسـب قـدرت نـهـفـتـه اسـت . در واقـع ، غـريـزه پـرخـاشـگـرى ، بـخـشـى از تـكـامـل و تـكـويـن طـبيعى است كه در نهاد بشر به امانت نهاده شده است . غريزه پرخاشگرى و تـهـاجـم طـلبـى ، هـرگـاه زمـيـنـه مـسـاعـد و مـطـلوبـى پـيـدا كـنـد، فـعـّال گـرديـده و انـگـيـزه رفتار خشونت آميز را در انسان به وجود مى آورد. در نظريات جديد عـنـوان شـده در ايـن رشـتـه ، تـوان و نـيـروى تـهـاجـمـى مـرمـوزى كـه تـوسـط فـعـل و انـفـعـالات درونى يا برونى مى تواند فعال شود، پذيرفته شده است .نهايت اينكه ، انسان در نظام رقابت بر سر مواد طبيعت يا مصنوعات بشرى ، همواره ناچار است به كمك مكانيسم درونى پرخاشگرى ، در يك رابطه پيچيده اجتماعى به مبارزه برخيزد كه بخشى از اين مبارزه را (منازعه و جنگ ) تشكيل مى دهد.(434)
2 ـ ناسيوناليسم (435) (ملى گرايى )
نـاسـيـوناليسم به عنوان يك پديده سياسى و اجتماعى ، جايگاهى ويژه در جريانات تاريخى دوران معاصر داشته و دارد، بگونه اى كه به آن لقب (بمب سياسى ) داده اند(436) و حـوادث مـتـعـارضـى را نـاشـى از آن دانـسـتـه انـد. قبل از آنكه علت جنگ را با نگرش به پديده نـاسـيوناليسم توضيح دهيم ، ارائه تعريفى از آن ، خالى از فايده نيست . از آنجا كه تعريف واحـد و جـامـع در عـلوم اجـتماعى بسيار دشوار است ، انتخاب مناسب ترين تعريفها، كمك شايانى به درك آسانتر موضوع خواهد كرد.