قـدرت (371) - تاریخ و اصول روابط بین الملل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تاریخ و اصول روابط بین الملل - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بودن دولت از سلطه مستقيم ساير واحدهاى سياسى ارتباط پيدا مى كند.(369) حـاكـمـيـت مـلى يـك كشور در جامعه بين المللى ، در تضاد با همكارى و همگرايى قرار مى گيرد. اگر هر دولتى در پى تحقق حاكميت ملى خود برآيد و منافع ملى خود را راهنماى سياستگذارى و اجـراى آن قـرار دهـد، ايـن امـر بـا حـاكـمـيت ساير كشورها در تعارض قرار گرفته و زمينه هاى هـمـكـارى از دسـت مـى رود. هـمچنين ، حاكميت ملّى ، با عضويت دولتها در سازمانهاى بين المللى و اعـطـاى بـخـشـى از اقتدار عاليه به اين سازمانها، در تضاد و تعارض قرار مى گيرد؛ بطور مـثـال ، هـنـگـامـى كـه شـوراى امـنـيـت از جـانـب اعـضـاى سـازمـان مـلل مـتـحـد، بـا حق مداخله و حل و فصل مخاصمات بطور مستقيم و يكجانبه ـ به بهانه در مخاطره قـرار گـرفـتـن صلح و امنيت بين المللى ـ دست به اقدام عليه حاكميت ملى يك كشور مى زند. اين مـشـكـل ، بـا تـعـديـل مـفـهـوم حـاكـمـيـت حـل شـده اسـت . حـاكـمـيـت بـه مـعـنـاى اقـتـدار عـالى غـيـر قابل كنترل و خدشه نيست ؛ بلكه در عرصه داخلى به معناى صلاحيت دولت در تحقق نظم داخلى اسـت و در گـسـتـره خارجى نيز حفظ استقلال و حق تعيين سرنوشت به دست دولتمردان يك كشور مى باشد.(370)

قـدرت (371)

قـدرت از مـبـاحـث مـحـورى عـلم سـيـاسـت و روابـط بـيـن المـلل مـى بـاشـد. انـديـشـه و تـاءمـّل دربـاره قـدرت ، در بـيـشتر متون و آثار سياسى يافت مى شود و علت اساسى اين امر، اهميت عينى و خارجى قدرت است . قدرت ، در عرصه سياست داخلى ، پشتوانه اجراى خط مشى ها و بـرنـامه هاى دولت قرار مى گيرد و در عرصه سياست خارجى ، زمينه تحقق اهداف و منافع ملّى را فـراهم مى كند. اين نقش با اهمّيّت قدرت ، موجب شده تا انديشمندان علم سياست و روابط بين الملل در مورد آن به تجزيه و تحليل بپردازند.

قـدرت در سـيـاسـت بين الملل ، تعيين كننده گستره منافع ملّى است ؛ يعنى ، حوزه و قلمرو منافع مـلى يـك دولت بـا مـيزان قدرت او ارتباط مستقيم دارد: دولتهاى قدرتمند داراى پهنه منافع ملى گـسـترده و وسيع هستند، تا آنجا كه ممكن است در سراسر جهان ، منافع آنها وجود داشته باشد، در حـالى كـه حـوزه مـنـافـع كـشـورهـاى ضـعـيـف ، از سـرزمـيـنـهاى همجوارشان تجاوز نمى كند. ابرقدرتها با تكيه بر عوامل قدرت آفرين خود، در دورترين نقاط جهان ، داراى منافع بوده و مناطق نفوذ نيز حاصل همين امر است .

تعريف قدرت

بـه رغـم اسـتـعـمـال وسـيـع مـفـهـوم قـدرت تـوسـط عـالمـان عـلوم سـيـاسـى و روابـط بـيـن المـلل ، تـعـريف واحدى از آن به دست داده نشده است . هر يك از متفكران اين دو رشته ، با تاءكيد بر جنبه خاصى از قدرت ، تعريفهاى متفاوتى از آن ارائه كرده اند.

قـدرت در نـزد عـده اى بـه معناى (پديد آوردن آثار مطلوب )(372) تعريف شده است . ايـجـاد آثـار مـطـلوب بـه ايـن بستگى دارد كه ما چه چيزى را (آثار مطلوب ) بدانيم و در نيت ما، كدامين رفتارها يا پديده ها، جزو (مطلوب ) بشمار مى آيد؟ (مـاكـس وبـر) جـامعه شناس سياسى مشهور آلمانى ، به گونه اى ديگر قدرت را تعريف كرده است . مفهوم (سلطه )، يك مفهوم كليدى براى فهم انديشه وبر در مورد قدرت است . سياست ، از ديـدگـاه وبـر، عـبـارت اسـت از:

مـجـمـوعـه رفـتـارهـاى بـشـرى كـه شـامل اعمال سلطه انسان بر انسان است .(373) سلطه مى تواند شكلهاى متنوعى پيدا كـنـد؛ امـّا در مجموعه اصطلاحات ماكس وبر، سلطه با (قدرت آمرانه فرماندهى ) يكسان فرض شده است . به اين مفهوم ، سلطه :

بـه مـعـنـى مـوقـعـيـتـى است كه در آن اراده متجلى (فرمان ) فرمانروا يا فرمانروايان ، نفوذ در رفـتـار شـخـص يـا اشخاص ديگر (فرمانبرداران ) دارد و در واقع ، چنان نفوذ مؤ ثرى است كه رفـتـار آنـان تـا درجـه اى كـه از لحـاظ اجتماعى مناسب باشد، به وجهى رخ مى دهد كه گويى فـرمـانـبـرداران ، مـحـتـواى فـرمـان را قـاعـده كـلى رفـتـار خـود بـه خـاطـر نـفـس آن قـرار داده اند.(374) بـطـور خـلاصـه ، در حـالى كـه قـدرت در مـفـهـوم كـلى بـه مـعـنـاى (امـكـان تـحميل اراده خود بر رفتار افراد ديگر)(375) است ، سلطه ـ به معناى قدرت آمرانه فـرمـانـدهـى ـ اشـاره بـه نـفـوذى دارد كـه صـاحـب قـدرت ، خود را محقِّ فرمان دادن مى داند و در مقابل ، فرمانبرداران نيز، اطاعت را از سر

/ 164