جنگ جهانى دوم و آثار آن - تاریخ و اصول روابط بین الملل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تاریخ و اصول روابط بین الملل - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

الحـاق سـودت ، بـهـانـه اى بـيـش نـبود و هيتلر سوداى تصرف تمامى چكسلواكى را در سر مى پـرورانـد.

بـديـن مـنـظـور، ابـتـدا به تشويق كشورهاى لهستان و مجارستان پرداخت تا ادعاهاى ارضـى خـود بـر چـكـسـلواكى را مطرح كنند. لهستان در روز دوم اكتبر 1938 م ، منطقه (تشن ) و دولت مـجـارسـتـان در روز دوم نـوامـبـر هـمـين سال ، جنوب اسلواكى را تصرف كردند. اسلواكى جـدايـى خود را از چك ، اعلام كرد و ضمن اعلان استقلال ، تحت الحمايه آلمان قرار گرفت ؛ روز پـانـزدهـم مـارس 1939 م ، ارتـش آلمان وارد چكسلواكى شد و ايالات (بوهم ) و (مراوى ) را به تـصـرف و اشـغـال خـود در آورد. بدين سان ، ديگر اثرى از نقشه سياسى دولت چكسلواكى در نقشه جهان به چشم نمى خورد.(100) تـجـزيـه و تـحليل برخورد بسيار ضعيف دولت فرانسه در جريان اين بحران ، مى تواند تا حـدودى بـرخـى از جـنـبـه هـاى واقـعـيت را بر ما آشكار سازد. (پى ير رونوون )، محقّق برجسته تاريخ روابط بين الملل ، سه علت زير را دليل اين امر مى داند:

اول :

نـاتـوانـى نـظـامـى و هـوايى فرانسه .

دوم :

اكراه و خونسردى كه قدرتهاى معظم از خود نـشـان دادنـد؛ زيـرا بـدون پـشـتـيـبـانى قدرتهاى معظم ، روش سخت نمى توانست قرين موفقيت گـردد.

سـوم :

تـرديـد و مـجـامـله اى كـه مـحـافـل حـاكـم چـكـسـلواكـى از خـود نـشـان مـى دادند.(101) تـفـسـيـر پـيـمـان مـونيخ و تعبيرهايى كه در مورد آن وجود دارد، تا حدودى متعارض به نظر مى رسـد.

(چـمـبـرلن )، نـخست وزير انگليس ، كه مهر تاييدش به پاى اين پيمان ، در تاريخ ثبت شـده اسـت ، در بـرگـشـت از سـفـر مـونـيـخ ، ايـن پـيـمـان را (صلح بر مبناى شرافت ) ناميد. در مـقـابـل ، چـكـسلواكى ها آن را (خيانتى بزرگ به متحدين ) نام نهادند و عده اى نيز به آن (مصيبت بزرگ ) و (پيروزى زور مطلق ) اطلاق كرده اند. به گفته (پرفسور بشومان )، (پيمان مونيخ اوج سـازش و سـنـد مـرگ دمـوكـراسـيهاى غربى و نماد سقوط امنيت عمومى بود). بطور خلاصه ايـنـكـه ، سـرنوشت در نظر گرفته شده براى چكسلواكى ، سرنوشتى بس رنج آور براى آن مـلت بـود؛ هـر چـنـد بـراى هـيـتـلر، تـسـلى خـاطـرى در بـاب مـحـو كامل قرارداد صلح ورساى به شمار مى رفت و دولتهاى فرانسه و انگليس نيز آن را به منزله تاءخير انداختن جنگ عمومى و فراگير تلقى مى كردند.(102)

جنگ جهانى دوم و آثار آن

جـنـگ جـهـانـى دوم در مـقـايـسـه بـا جـنـگ بـزرگ (جـنـگ جـهـانـى اوّل )، جـنـگـى بـمـراتـب فـراگيرتر، مخربتر و هولناكتر بود. ميدان نبرد، به حقيقت ، ميدانى جـهـانى بود و قدرتهاى بزرگ بين المللى در آن درگير بودند. اين جنگ ، على رغم تفاوتهاى ظاهرى با جنگ جهانى اوّل ، بطور ماهوى با آن مشابه بود. اين بار نيز، اروپاييان به جان هم افـتـاده بـودنـد و صـحـنـه اصـلى جـنـگ را قـارّه اروپـا تـشـكـيـل مى داد. همان طور كه آلمان در سال 1914 م موجب قاره اى شدن و سپس جهانى شدن جنگ گـرديـده بـود، ايـن بـار هـم ، شـعـله جنگ را برافروخت . تاحدودى ، متحدين و متفقين امروز، همان متحدين و متفقين ديروز بودند. اين جنگ نيز، بيش از همه ، بدين علت آغاز شد كه آلمان به عنوان قـدرت غـالب و عـنـصـر تـعـيـيـن كـنـنـده در نـظـام قـاره و بـيـن المـلل مـطـرح شـد. بـا ايـن وجـود، شايد جنبه ايدئولوژيك گرفتن جنگ جهانى دوم ، وجه متمايز كننده آن با جنگ جهانى اوّل باشد.

جـنـگ جـهـانـى دوم ، ابـتـدا بـيـن دولتهاى فاشيست و توتاليتر با دولتهاى مبتنى بر نهادهاى دمـوكراسى جريان داشت و آنگاه ، پس ‍ از يورش آلمان به شوروى ، رنگ ايدئولوژيك به خود گـرفـت و كـمـونـيست نيز به صف جنگجويان پيوست . اين جنگ به مثابه رقابت ، رويارويى و تلاش براى پيروزى در

/ 164