شـايـد بـحران چكسلواكى در سال 1938 م ، در ميان بحرانهايى كه با هيتلر و سياست توسعه طـلبـى او از سـال 1933 م ارتـبـاط داشـت ، از هـمـه مـهـمـتـر بـوده و قـابـل تـوجـه بـيـشـتـر قـرار گـرفـتـه بـاشـد. ايـن اهـمـيـت ، دلايـل واضـح و روشـنـى دارد. اوّل آنـكـه ، هـيـتـلر يـك بـار ديـگـر بـا تـوسـل بـه تهديد ـ نه كاربرد نيروى نظامى ـ به خواسته هاى خود رسيد؛ خواسته هايى كه نـتـايـج بـسـيـار گـرانـبـهـا براى او در پى داشت . دوم آنكه ، اعتبار دولت فرانسه نزد متحدان اروپـاى شـرقـى اش از دسـت رفـت . دولت فـرانـسـه كـه بـا چـكـسـلواكـى در سـال 1925 م ، قـرارداد اتـحـاد امـضـا كـرده بود، پيمان خود را نقض كرد. سوم آنكه ، سوء ظن اتـحـاد شـوروى بـه دمـوكراسيهاى غربى افزايش يافت و او را براى در امان ماندن از خطرات نـازيـسـم و فـاشـيـسـم ، بـه سـوى تـوافـق بـا آنـهـا سـوق داد. هـمـان ، نـتـيـجـه اى كـه در سـال 1939 م در قـرار داد عـدم تـجـاوز آلمـان ـ شـوروى حـاصـل شـد. سـرانـجـام ، بـا حـل و فـصـل بـحـران چكسلواكى در كنفرانس مونيخ ، حلقه دفاعى فـرانسه كه با ارتش سى لشكرى قوى و مجهز چكسلواكى تقويت مى شد، از بين رفت و آلمان مى توانست از آن پس ، نفس راحتى بكشد.چـكـسـلواكـى ، كـشـورى تـازه تـاءسـيس بود كه با قرارداد صلح ورساى پا به عرصه وجود گـذاشـت . ايـن كـشور از لحاظ جمعيت ، با تنوع ملّيت رو به رو بود، بويژه جمعيت سه ميليونى آلمـانـى تـبـار نـاحيه (سودت ) كه از سال 1919 م ، خواستار خود مختارى بودند، اهميت بسيار داشـت ، زيـرا طـعـمـه اى آماده براى اشتهاى سيرى ناپذير هيتلر به حساب مى آمد. چكسلواكى از لحـاظ صـنـعـتـى از هـمه همسايگان خود در اروپاى شرقى برتر بود و ارتشى مجهز و بزرگ بـراى تـاءمـيـن و حـفـظ اسـتـقـلال خـود تشكيل داده بود.بعلاوه ، طى معاهدات 1925 م لوكارنو، فـرانـسـه از مـتـحـدانـش بـه شـمـار مـى رفـت و اتـحـاد شـوروى نـيـز در سـال 1935 م ، قـرارداد اتـحـاد دفـاعـى را بـا ايـن كـشور به امضا رساند. با اين همه ، شرط اصـلى مـوفـقـيـت چـكـسـلواكـى در مـسـاءله اسـتـقـلال ، در چـگـونـگـى عـكـس العمل قدرتهاى بزرگ خلاصه مى شد.(كنراد هان لين ) از ناسيونال سوسياليستهاى ناحيه سودت و طرفدار پر و پا قرص هيتلر در شانزدهم مارس 1938 از مردم دعوت كرد تا به حزب وى بپيوندند. هيتلر با اقدامات ديپلماتيك و تـحـركـات نـظـامـى بـه حـمـايـت از هـان لين و تقاضاهايش مبادرت كرد. هان لين درخواستهاى هـشـتـگـانـه خـود را در كـنـفـرانـس (كـارلسـبـا) به اطلاع دولت چكسلواكى رساند. در اين هنگام ، تـقـاضـاى هـيـتـلر مـبـنـى بر (حق تعيين سرنوشت ) براى ملّت آلمانى تبار سودت ، به بحران مـزبـور، جـنـبـه حـادى بخشيد.(ادوارد بنش )، رئيس جمهور چكسلواكى از پذيرش حق خود مختارى سـودت سـربـاز زد. دولت آلمـان فـشـارهـاى ديپلماتيك و نظامى خود را دو چندان كرد. دولتهاى انـگـليـس و فـرانـسـه در پـى چـاره جـويـى بـرآمـدنـد. مـوسـوليـنـى درخـواسـت تـشـكـيـل كـنـفـرانـس قـدرتـهاى اروپايى بر حل بحران چكسلواكى را طرح كرد. بدين ترتيب ، اقدامات پياپى هيتلر كه مى رفت صلح در اروپا را به خطر اندازد، با ميانجيگرى موسولينى و تشكيل كنفرانس مونيخ ، سرانجامى مقرون به پيروزى براى هيتلر در برداشت .(99) كـنـفـرانـس بـا شـركـت (نـويـل چـمبرلن ) از انگلستان ، (دالايه ) از فرانسه ، (موسولينى ) از ايـتـاليـا و (هـيـتـلر) از آلمـان ، بـدون حضور نمايندگان دولت چكسلواكى و اتحاد شوروى ، در مـونـيـخ افـتـتاح شد. در خواست هيتلر بسيار صريح و بى پرده بود: (الحاق ناحيه سودت به آلمـان ). سـران انـگـليـس و فرانسه به اين بهانه كه سودت ، آخرين تقاضاى هيتلر در اروپا خـواهـد بـود و مـقـتـضـى اسـت كـه بـا مـصـالحـه و سازش ، از خطر جنگ عمومى كاسته شود، به درخـواسـت هـيـتـلر تـن در دادنـد و اين ناحيه را به آلمان بخشيدند. از سوى ديگر براى رضايت خاطر دولت چكسلواكى ، ساير قلمرو اين كشور را ضمانت كردند، ضمانتى كه هيچ آينده روشنى فـرا روى آن قـرار نـداشـت . هـيـتـلر بـا اطـمـيـنـان بـه ايـنـكـه سـيـاسـت مـجـامـله و تـمـكـيـن بـه دليـل ضـعـفـهـاى مـوجـود در دولتـهـاى دمـوكـراسـى ، اجـازه تـصـرف كـامـل چـكـسـلواكـى را بـه او خـواهـد داد، از نـتـايج كنفرانس مونيخ بسيار خرسند و راضى بود؛ واقعيتى كه تحقق آن ، چندان به طول نينجاميد.