ايـن مـرحله از سال 1945 شروع و تا سال 1962 ادامه داشت . ابر قدرتها در اين دوران ، سخت تـريـن مـراحـل جـنـگ سـرد را پـشـت سـر گـذاشتند. تاءسيس اتحاديه هاى نظامى همچون (ناتو، ورشـو، سـنـتـو، آنـزوس (228) و سـيـتـو) و اتـحـاديـه هـاى اقـتـصـادى مـانـنـد (طـرح مارشال ، همكارى اقتصادى اروپا و كمكون ) در اين مرحله انجام پذيرفت . رقابتهاى تسليحاتى اتـمـى در سـطـح گـسـتـرده با استراتژى تلافى بزرگ ، نشان دهنده ميزان رقابت و خصمانه بـودن روابـط در ايـن دوره اسـت . ايـن مرحله با بحران موشكى كوبا به پايان رسيد. بحران مـوشـكـى كـوبـا بـه ابـرقـدرتـهـا ثـابـت كرد كه اگر تعادلى در رقابت بين خود، به وجود نياورند، امكان تقابل و برخورد هسته اى كه به نابودى و انهدام طرفين مى انجامد، وجود خواهد داشت .
ب ـ نظام دو قطبى سازش پذير (منعطف ):
دوران تـنـش زدايـى ، پـس از بـحـران مـوشـكـى كـوبا، بر روابط ابرقدرتها حاكم شد. وحشت نـاشـى از تـخريب وسيع و عظيم سلاحهاى هسته اى و مشكلات اقتصادى ناشى از هزينه سرسام آور سـلاحـهـاى اسـتـراتـژيك ، ابرقدرتها را به سوى (همزيستى مسالمت آميز) سوق داد. در اين مـرحـله ، تـفـاهـم و سـازش حـاصل شده از مذاكراتِ محدود كردن سلاحهاى استراتژيك ، باعث شد پـيـمـان (سـالت يك ) امضا شود، امّا هر يك از ابرقدرتها، در جهان سوم كه حوزه نفوذ و رقابت آنـهـا بـوده و هـسـت ، بـه فـعـاليـت بـيـشـتـرى پـرداخـتـه تـا مـتـحـديـن زيـادتـرى بـه دسـت آورند.(229)
ج ـ مرحله همكارى كامل و تمام عيار:
جهان پس از يك دوره كوتاه جنگ سرد نوين (1979 ـ 1985) به سمت همكارى و تفاهم بيشتر قدم نـهـاد. مـيـخـائيـل گـوربـاچـف ، صـدر هـيـاءت رئيـسـه اتـحـاد شـوروى ، هـنـگـامـى كـه در سـال 1985 بـه قـدرت رسـيـد، فـصـل نـويـنـى را در روابـط ابـرقـدرتها گشود. سياستهاى آزادسـازى اقـتـصـادى و سياسى (پروسترويكا و گلاس نوست )، از تضاد ايدئولوژيكى نظام سرمايه دارى و كمونيسم بشدّت كاست و مجموعه سياستهاى خارجى وى كه دنياى خلع سلاح شده را نـويـد مـى داد، مـوجـب هـمـكـارى و تـفـاهـم بـى سـابقه در صحنه روابط بين المللى گرديد. بـسـيـارى از مـنـاقـشـات مـنـطـقـه اى ، در اين رهگذر، كه جنبه بين المللى نيز پيدا كرده بودند، حـل و فصل شده و سازمان ملل متحد، در اين راستا، از اعتبار و اهميت بيشترى برخوردار شد، زيرا زمـيـنـه هـاى تـحـقـق سيستم امنيت دسته جمعى و تصميم گيرى در شوراى امنيّت كه فقط از طريق هـمـكـارى و تـفـاهـم حـاصـل مـى شـود، فراهم گشت . كشورهاى اقمارى و متحد نزديك شوروى (در اروپـاى شـرقـى ) از اسـتـقـلال و قـدرت عـمـل بـيـشـتـرى بـهـره مـنـد شـده و امـكـان استقلال آنها از مسكو فراهم گشت . در سايه چنين تحولات و تغييراتى ، صورت بندى نظام دو قطبى دگرگون شد و بستر مساعد براى شكل گيرى نظم نوين بين المللى مهيا گشت .
فروپاشى شوروى ، سرآغاز نظم نوين جهانى
سـرانـجـام ، امـپـراتـورى مـليـّتـهـا بـه همراه ايدئولوژى كمونيسم ، نظام تك حزبى و سيستم اقـتـصـادى سـوسـيـاليـسـم در سـال 1991 فـروپـاشـيـد و بـه اسـتـقـلال خـواهـى جـمـهـوريـهـاى شـوروى ، جـامـه عـمـل پـوشـانـد و پـانـزده كـشـور مـستقل در صحنه بين المللى ظهور كردند؛ هر چند، تعدادى از اين جمهوريها در يك اتحاد نيم بند (جـامـعه مشترك المنافع ) به حيات خود ادامه مى دهند. در واقع ، ظهور قدرت سياسى گورباچف در سـال 1985، خـود بـه مـنزله دوره اى بود كه دنيا به سوى نظم ديگرى سوق داده مى شد؛ زيرا در اين مرحله ، كشورهاى اروپاى شرقى از سلطه كمونيسم و مسكو رهايى بسته و اتحاد دو آلمـان نـيـز حاصل شد. در هر صورت ، با متلاشى شدن ابر قدرت شرق ، نظام دو قطبى ، يك پـايه اصلى خود را از دست داد و به طور حتم ، اين سيستم نيز به همراه فروپاشى شوروى ، متلاشى گرديد. امّا اينكه چه نظام بين المللى ، بر عرصه روابط و رفتار دولتها حاكم شده اسـت ، هـنـوز صـورت بـنـدى آن ، بـخـوبـى مشخص و متعيّن نشده است ؛ از اين رو، در اينجا، به اَشكال و صورتهاى محتمل نظم نوين جهانى در آينده اشاره مى كنيم .