استراتژى عدم تعهد(412) - تاریخ و اصول روابط بین الملل نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
گـيـرنـدگـان قـرار دارد. در كـل ، چـهـار نـوع اسـتـراتـژى سـيـاسـت خـارجـى قابل تمايز است :
استراتژى بى طرفى (407) بـراسـاس يـك تـعـريـف سـنـّتـى ، دولت بـى طـرف ، دولتـى اسـت كـه استقلال سياسى و تماميت ارضى آن براساس يك توافق دسته جمعى توسط قدرتهاى بزرگ تضمين شده باشد؛ مشروط بر اينكه دولتِ مزبور، از نيروى نظامى مگر در شرايطى كه جنبه تدافعى داشته باشد عليه ديگران استفاده نكند.(408) گـزيـنـش ايـن نـوع جـهـت گـيـرى در سـيـاسـت خـارجـى ، بـه دلايل مختلف صورت مى گيرد؛ از آن جمله مى توان به موارد زير اشاره كرد:
اول آن كـه در شـرايـط هـرج و مرج و فقدان حاكميت فائقه بين المللى ، دولت داراى استراتژى بـى طـرفـى مـى تـوانـد ثـبـات و آرامـش خـود را حـفظ كند. اين دولت با عدم مداخله در امور بين المـللى ، سـعـى مـى كـند از موقعيتها و امكانات داخلى و خارجى جهت تاءمين ثبات و توسعه خود، بـيـشـتـريـن بهره را بگيرد. دوم آنكه ، چنين دولتهايى فكر مى كنند با استفاده از امنيت نظامى ـ مـورد حـمـايـت دولتـهـاى بزرگ ـ و اصول بى طرفى ، به نحو شايسته مى توانند از تماميت ارضـى و سياسى خود دفاع كنند.
سوم آن كه ، در منطقه اى كه سطح رقابتها بسيار بالاست ، بـى طـرفـى ، مـكـانيسمى براى جلوگيرى از درگيريها و جنگهاى منطقه اى است . بعلاوه ، اين دولتـهـا و هـمـچـنـيـن قـدرتـهـاى عـمـده ضـمـانـت كـنـنـده بـى طـرفـى ، استدلال مى كنند كه بى طرفى ، حافظ موازنه قدرت در سطح بين المللى است .
اسـتـراتـژى بـى طـرفـى داراى الزامـات چـنـدى اسـت كـه شامل وارد نشدن به اتحاديه هاى نظامى ، عدم واگذارى پايگاههاى نظامى به دولتهاى ديگر، مـمـنـوعـيـت تـوسـل به اقدامات نظامى عليه واحدهاى سياسى ديگر مگر به هنگام دفاع مشروع ، اجـازه نـدادن به نيروهاى نظامى درگير در يك جنگ جهت عبور از خاك آن كشور و... مى باشد. اين وجـوه بـى طـرفـى مـوجـب گـرديـد كـه در مـورد عضويت دولتهاى بى طرف در سازمانهاى بين المـللى بـويـژه سـازمان ملل متحد، اين سؤ ال مطرح گردد كه آيا در چارچوب سيستم امنيت دسته جـمـعـى مـنشور سازمان ملل متحد، بخصوص موردى كه بنا به درخواست شوراى امنيت ، دولتهاى عـضـو بـايـد تسهيلات لازم را براى سركوب نيروى متجاوز فراهم كنند،(409) امكان عـضـويـت دولتـهـاى بـى طـرف در سـازمـانـهـاى بـيـن المللى وجود دارد؟ در پاسخ به اين سؤ ال ، بـه اخـتـصـار مـى تـوان بـيـان كـرد كـه سـازمـان ملل متحد نسبت به عضويت سوييس در آن سازمان بعد از جنگ جهانى دوم ، درخواست سوييس را جهت عضويت ويژه (بدون تعهدات و مسؤ وليتهاى حفظ صلح به هنگام وقوع تجاوز و جنگ در عرصه بـيـن المـللى ) نـپـذيـرفـت و در نـتـيـجـه ، ايـن كـشـور نـتـوانـسـت به جرگه اعضاى آن سازمان بپيوندد.(410) در پايان ، مناسب است به تفاوت مفاهيم (منطقه بى طرف )، (بى طرفى موقت ) با بى طرفى (پـايـدار) اشـاره كـرد. مـنـطـقـه بـى طـرف شـامل قسمتى از سرزمين مرزى بين دو كشور است كه بـراسـاس قـرارداد دو جـانـبـه ، بـى طـرف اعـلام گـرديـده و اسـتفاده از آن و حاكميت بر آن به صورت مشترك خواهد بود، مانند منطقه بى طرف بين مرز عربستان و كويت . بى طرفى موقت ، بـه اعـلام بـى طـرفى از سوى يك كشور در يك جنگ بين المللى يا منطقه اى دلالت دارد. دولت بـى طـرف تـلاش مـى كـنـد خـود را از صـحـنـه جـنـگ دور نـگـه دارد و ايـن حـق در حـقـوق بـيـن المـلل بـه (حـقِّ خـود بـى طرف سازى ) مشهور است ؛ يعنى هر دولتى حق دارد خود را به دور از مـنـاقـشـات و درگـيـريـهـا نگه دارد؛ به شرطى كه تعهدات مربوطه را انجام دهد. بى طرفى پـايدار و دايمى كه تعريف آن در ابتداى بحث آمد، يك نوع نگرش خاص حاكم بر سياستگذارى خـارجـى اسـت و بـا الزامـات خـاص خـود، بـنـابـر تـوافـق و ضمانت قدرتهاى بزرگ تحقق مى يابد.(411) استراتژى عدم تعهد(412)
عدم تعهد عبارت ا ست از روشى در سياست خارجى كه هوادار عدم تعهد نسبت به بلوكهاى قدرت مـى بـاشـد و در روابـط خـارجـى بـر اسـتـقـلال و آزادى ، انـتـخـاب و عـمـل ، تـاءكـيـد مـى ورزد. ايـن سـيـاسـت يـعـنـى نـپـيـوسـتـن بـه بـلوكـهـا و در عـيـن حـال ، بـرقـرارى روابـط دوسـتـانـه با تمام كشورها به نحوى كه بتوان تعديلى در صحنه روابط بين المللى ايجاد كرد.(413)