تاریخ و اصول روابط بین الملل نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
بـحران سياسى اروپا به مساءله استعمار و مستعمرات مربوط مى شود. سرزمينهاى مستعمراتى ، نهضتهايى براى استقلال و رهايى از بند استعمار بنيان نهادند كه نخستين آنها در هندوستان و مـصـر پايه گذارى شد. آنان كه در جنگ به آگاهيها و تواناييهاى جديدى دست يافته بودند، انـتـظـار داشـتند به عنوان پاداش مشاركت در جنگ ، يا از سلطه و نفوذ دولتهاى استعمارگر به كـشـورشـان كـاسـتـه شـود و يـا ايـنـكـه دولت مـسـتـقـل و مـلّى تـشـكـيـل دهـنـد. امـّا غـارتـگـران اروپـايـى هـنـوز چـند سالى فرصت داشتند كه بتوانند مركز و ثـقـل اداره روابـط بـيـن المـللى بـاشـنـد و از ايـن طـريـق ، از پـيـروزى جـنـبـشـهـاى اسـتـقـلال طـلب جـلوگيرى كنند. به عبارت ديگر، گويا جنگ ديگرى لازم بود تا اروپا بطور كلى از نفس بيفتد و از مركزيت ساقط شود.(40) 3 ـ نظام بين المللى
قـدرتـهـاى بـزرگ فـاتح ، بويژه ايالات متحده آمريكا، بريتانياى كبير، فرانسه و ايتاليا، بـعـد از ايـن پـيروزى بزرگ ، حق خود مى دانستند كه در مورد سرنوشت آينده جهان و نظم حاكم بـر آن تـصـميم گيرى كنند. كنفرانس (صلح ورساى (1919 م ) كه رهبران كشورهاى پيروز را در خـود جـا داده بـود، جـايـگاهى مناسب براى اين امر بود. نظم نوين بين المللى ، آن گونه كه اعـلامـيـه چـهـارده مـاده اى ويـلسـون مـقـرر مـى داشـت ، (سـيـسـتـم امـنـيـت دسـته جمعى ) بود. جامعه مـلل ، بـه عـنـوان سـازمـانى بين المللى و حافظ صلح و امنيت جهانى ، بر مبناى اين نظام ايجاد گرديد.مـيـثـاق جـامـعـه مـلل بـراسـاس پـيـش نـويـس (هـرسـت ـ مـيلر)، وزراى خارجه آمريكا و انگليس ، در كـمـيـسـيـونى از نمايندگان نوزده كشور به سرپرستى (ويلسون )، رئيس جمهور آمريكا، به تـصـويـب رسيد.اين ميثاق در 28 آوريل 1919 مورد تاءييد تمام اعضاى كنفرانس صلح پاريس قـرار گـرفـت و 26 مـاده اوّل آن ، جـزو پـيـمـان ورسـاى درآمـد. هـمـچـنـيـن مـيـثـاق جـامـعـه مـلل در سـايـر پـيمانهاى صلح با كشورهاى مغلوب گنجانده شد تا بدين وسيله ، هم كشورهاى غالب و هم دولتهاى مغلوب ، بدان وفادار و متعهد باشند.(41) اهداف جامعه ملل ، به روايت ميثاق ، به قرار زير بود:1 ـ افزايش همكاريهاى بين المللى و دست يافتن به صلح و امنيت بين المللى .2 ـ سپردن تعهد در مورد دست نيازيدن به جنگ .3 ـ مقرر داشتن روابط آشكار، عادلانه و شرافتمندانه ميان ملتها.4 ـ استقرار حقوق بين المللى به عنوان ضابطه عملى سلوك ميان دولتها.5 ـ رعـايـت عـدالت و در نظر گرفتن تعهدات گنجانده شده در پيمانهاى منعقد بين ملتها بطور كامل و دقيق .(42) نـظـم مـبـتنى بر امنيت دسته جمعى و جامعه ملل ، براى نگهدارى صلح ، بر فرضيه هايى مانند (تـوافـق دربـاره تـشـخـيـص مـتـجـاوز)، (مـنـافـع مـشـتـرك دول در مـتـوقـف سـاختن تجاوز)، (قدرت جهانى براى مقابله با تجاوز) و غيره استوار بود. ايده آليـسـتـهـا و آرمـانگرايان اميدوار بودند با توسل به حقوق ، اخلاق و ديپلماسى ، جهانى مقرون بـه عـدالت ، صـلح ، هـمـكـارى و امـنـيـت بـسـازنـد.جـامـعـه ملل ، سازمان اجرايى اين آرمان بود.(43) جـامـعـه مـلل داراى سـازمـانـدهـى و تـشـكـيـلاتـى شـبـيـه بـه سـازمـان مـلل مـتـحـد امـروزى بـود. مـجـلس يـا مـجـمـع اتـفـاق مـلل ، از تـمـام اعـضـا تـشـكـيـل مـى شـد. يـك شوراى اجرايى ، متشكل از پنج عضو دائمى و چهار عضو غير دائم ، وظيفه داشـت بـراى حـفـظ صـلح چـاره انـديـشـى كـنـد.دبـيـرخـانـه ، بـه سـرپـرسـتـى دبـيـر كـل ، بـه ثبت پيمانهاى ميان دولتها و جمع آورى اطلاعات و تنظيم گزارشات شورا مبادرت مى كـرد. شـوراى قـيموميت ، ديوان بين المللى دادگسترى ، سازمان كار و...ترتيباتى بودند كه بـراى افـزايـش روح هـمـكـارى و حـل و فـصـل مـسـالمـت آمـيـز اخـتـلافـات عمل مى كردند.(44) جـامـعـه مـلل در طـول حـيـات خـود كـه از 1920 تـا 1945 ادامـه داشـت ، مـراحـل پـرفـراز و نـشـيـبـى را پـشـت سـر گـذاشت . اين سازمان از 1920 تا 1925 برخى از مـنـاقـشـات و اخـتـلافـات بـيـن دولتـها را