تاریخ و اصول روابط بین الملل نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
از آنها در پى خواهد آمد.نـخـسـت بـايـد بـه اقـدامـات جـامـعـه مـلل اشـاره كـرد. شـوراى اجرايى جامعه ملل ، ضمن محكوم كردن عمليات نظامى ايتاليا در حبشه ، آن كشور را متجاوز خواند و دست به تحريم اقتصادى و تسليحاتى عليه دولت ايتاليا زد؛ البته ايـن تـحـريـم شـامـل نـفـت نـمـى شـد. دولت انـگـليـس نـيـز تـهـديـد كـرد كـه كـانال سوئز را به روى ناوگان دريايى ايتاليا خواهد بست ؛ امّا از ترس همگانى شدن جنگ ، از چـنـيـن كـارى امـتـنـاع ورزيـد. مـوفـقـيـت اقـدامـات جـامـعـه مـلل ، بطور كامل به اراده دولتهاى عضو و غير عضو بستگى داشت . در اين ميان ، دولت آلمان ، ضـمـن پـشـتـيـبـانـى از خـواسـتـه ايـتـاليـا، تـشـكـيـل امـپـراتـورى ايـتـاليـا و حـبـشـه را در سـال 1936 بـه رسـمـيـت شـنـاخـت .هـيـچ مـكـانـيـسـمـى بـراى نـظـارت و كـنـتـرل سـيـاسـتـهـا و رويـه هـاى سـايـر دولتـهـا وجـود نـداشـت . بـديـن تـرتـيـب ، جـامـعـه مـلل در سـال 1936، پايان و لغو تحريم عليه ايتاليا را اعلام داشت . اين آزمايش سخت و مهمى بـراى سـازمـان نـگـهـدارنـده صـلح و امـنـيـت دسـتـه جـمـعـى بـود كـه جـامـعـه مـلل نـتـوانـسـت از آن سـرافـراز بـيـرون آيـد. از ايـن جـهـت ، پـيـامـد قابل توجه تجاوز ايتاليا، شكست ترتيبات حفظ صلح جهانى بود.(84) نـتـيـجـه مـؤ ثـر ديـگـر ايـن جـنـگ ، تـشـكـيـل جـبـهه فاشيست بود. حمايتهاى هيتلر از برنامه هاى مـوسـوليـنـى ، ايـن دو رهـبـر را بـه هـم نـزديـك كـرد و آنـان تا حدودى يكديگر را درك كردند.مـوسـولينى متوجه شد كه هيتلر نه تنها هيچ خطرى براى ايتاليا محسوب نمى شود، بلكه مى تـوان بـه عـنـوان يـك دوسـت و مـتـحـد، روى او حـسـاب كـرد. ايـن تـفـاهـم و هـمـكـارى در سال بعد، يعنى 1937، به صورت جبهه متحد فاشيست يا (پيمان ضد كمينترن ) كه سه محور (رُم ـ بـرلن ـ تـوكيو) را در بر مى گرفت ، آشكار شد. ژاپن ، ايتاليا و آلمان با اين پيمان ، ائتلاف نوين بين المللى را پى ريزى كردند.جـنـگ داخـلى اسـپـانـيـا: جـنگ داخلى اسپانيا، نمود كوچكى از جنگ جهانى دوم به شمار مى آيد. به تـعـبـيـرى مـى تـوان گـفـت كه اين جنگ ، يك نقاشى مينياتورى از جنگ جهانى دوم بود. سه جبهه ايـدئولوژيـك فـاشـيـسم ، كمونيسم و ليبراليسم (صاحبان دموكراسى ) در جنگ داخلى اسپانيا، هـمـانند جنگ جهانى دوّم ، در برابر هم قرار داشتند و پيروزى هر يك مى توانست اميدهايى براى پيروزى بزرگ در آينده نشان دهد.آغـاز جـنـگ داخـلى : اسـپـانـيـا در دهه هاى اوليه قرن بيستم در مرحله نيمه فئودالى قرار داشت .سـيـسـتـم سـيـاسـى سـلطـنـتـى ، بـه دور از سـنـتـهـاى دمـوكـراتـيـك ، هنوز به شيوه استبدادى ، اِعـمـال قـدرت مـى كـرد. نـظـامـيـان در سـيـاسـت و حـكومت بشدت مداخله مى كردند؛ بگونه اى كه ژنـرال (پـريـمـود وريـورا) از سال 1923 تا 1930 قدرت را در قبضه خويش داشت . تجزيه طـلبـى ، فـشـار و اخـتـنـاق ، فـقـر عـمـومـى و آشـوب سـيـاسـى حـدود ده سـال اسـپـانـيـا را تـحـت فـشـار قـرار داده بـود. چـنـيـن وضـعـيـت غـيـر قـابـل تـحـمـلى ، سـرانـجـام ، در سـال 1931 بـه تـغـيـيـر رژيـم سـيـاسـى مـنـجر شد. در اين سـال ، بـا يـك تـحـوّل اجـتـمـاعـى ـ سياسى آرام ، نظام سلطنت ملغى شد و جمهورى اسپانيا اعلام گـرديـد. رژيـم جديد با در پيش گرفتن اصلاحات ارضى ، ملى كردن دارايى كليساها، اعطاى خـود مـخـتـارى بـه مـنـاطـق خواهان استقلال ، جدايى دين از سياست و اصلاحات در ارتش ، مجموعه سـلطـنـت طـلبان ، روحانيون كاتوليك ، افسران ارتش ، ملاكين و فئودالها و ناراضيان از رژيم جـمـهـورى را در صـفـى واحـد قـرار داد. سـال 1936 م ، سـال سـرنـوشـت سـاز بـود. جـمـهـوريخواهان متشكل از سوسياليستها، كمونيستها، آنارشيستها و سـنديكاليستها، (جبهه خلق و مردمى ) را تشكيل داده و در انتخابات عمومى به پيروزى رسيدند. اصـلاحـات راديـكـالتر جبهه خلق ، موجب نارضايتى بيشتر گرديد و همين امر، زمينه شورش را فراهم كرد. شورش نظاميان ، مدخلى بر جنگ داخلى اسپانيا بود.(85) نـظـامـيـان اسـپـانـيـايـى مـسـتـقـر در مـراكـش بـه فـرمـانـدهـى (ژنرال فرانسيسكو فرانكو) دست به شورش زده ، توسط ناوگان دريايى ايتاليا در درياى مـديـتـرانـه ، بـه خـاك اسـپـانـيا منتقل شدند.اين نظاميان شورشى ، در (بورگس )، دولت موقت تـشـكـيـل داده و جـنـگ داخـلى گـسـتـرده اى را بـا جمهوريخواهان آغاز كردند. حمايتهاى بى شائبه دولتـهـاى فـاشيست ايتاليا و آلمان از نظاميان شورشى ،