شـكـاف در بـلوك شـرق ، از هـمـان آغـاز، بـا مـبـارزه جـويـى ژنـرال تـيـتـو، رهـبـر يـوگـسلاوى عليه استالين ، اين حقيقت را آشكار ساخت كه دولتها و ملتها سـرانـجـام ، عليه سلطه و ظلم ، قيام خواهند كرد. رومانى نيز از جمله كشورهايى بود كه همواره سوداى استقلال از سياستهاى ديكته شده مسكو را در سر مى پروراند.بحران اقمار شوروى (سابق ) در دهه 1950 م و 1960 م در چندين كشور خود را نشان داد. نخست ، شـورش بـرلن در سـال 1953 م بـود؛ آنـگـاه عـصـيـان لهـسـتـان و مـجـارسـتـان در سال 1956 م به وقوع پيوست .شوروى ، بدون كمترين ترديدى ، با توسل به زور و نيروى نظامى گردنكشى عليه مسكو را سـركـوب كـرد.آخـريـن بـار، حـوادث بـهـار پـراگ در سـال 1968 م نـشـان داد كـه شـوروى حـاضـر نيست به آسانى كمربند امنيتى كشور شوراها را بگسلد. در اين سال ، رهبران چكسلواكى ، بناى اعتراض به سياستهاى شوروى را داشتند كه با يـورش تـانـكـهـاى پـيـماى ورشو، صداى هر مخالفى خفه شد. با اين وجود، دهه هاى بعد، بر هـمـگـان ثـابـت كـرد كـه ظـلم و سـتـم را هـيچ گاه بنيان محكمى نيست و سرانجام روزى ، تارهاى عنكبوتى آن پاره خواهد شد.(162)