آلمـان يـك حـمـله بـزرگ را در جبهه غرب در ماه مارس 1918 آغاز كرد؛ امّا اين عمليات ، على رغم تـلفـات زيـادى كـه بر نيروهاى انگليسى و فرانسوى وارد كرد، نتوانست خطوط جبهه متفقين را بـشـكـنـد و در نـهـايـت آشـكـار شـد كـه ارتـش آلمـان را يـاراى پـيـروزى در مـقـابـل حـريـف نـيـست ، چرا كه متفقين با يك ارتش يك ميليون نفرى آمريكايى تقويت شده بودند. انـتـخـاب ژنـرال (فـرديـنـاند فوش ) به فرماندهى عالى واحدهاى متفقين ، موجب شد تا هماهنگى كـليـه نـيـروهـا و تـجـهـيـزات بـراى شـكـسـت بـن بـسـت عـمـليـات و آغـاز پـيـشـروى حـاصـل شـود. شـكـست ارتش عثمانى در خاور ميانه ، ارتش اتريش در بالكان و در نهايت ارتش آلمان در جبهه غرب ، تقاضاى متاركه جنگ را باعث شد.(28)
اعلاميه چهارده ماده اى ويلسون
اعلاميه چهارده ماده اى ويلسون ، رئيس جمهور آمريكا كه در ژانويه 1918 صادر شد، هم از جهت پـايـان دادن بـه جـنگ و هم از جهت تعيين كننده بودن براى دنياى بعد از جنگ ، داراى اهميت بسيار بـود. يـكـى از انـگيزه هاى پذيرش آتش بس و متاركه جنگ ، مفاد اعلاميه ويلسون بود كه در آن به حق تعيين سرنوشت به وسيله ملّتها اشاره داشت . از اين رو، آلمانيها فكر مى كردند اگر با تاءكيد بر اين اعلاميه ، به صلح تن در دهند ممكن است شرايط مناسب ترى نصيب آنها گردد.پـيـشـنـهادات ويلسون شامل سه محور عمده بود. اولين موضوع ، جلوگيرى از جنگهاى آينده به وسـيـله كـاهـش اقـدامـاتـى نـظـيـر مـحـدوديـتـهـاى تـجـارى ، ايـجـاد اخـتـلال در آزادى دريـاهـا، ديـپلماسى پشت پرده ، تنشهاى استعمارى و مسابقه تسليحاتى بود. مـحـور دوم ، مـجـمـوعه اى از پيشنهادها با هدف به توافق رسيدن بر سر نكات مورد اختلاف در اروپـا در زمـيـنـه تـمـامـيـت ارضـى ، مـرزهاى ملى و ناسيوناليسم قومى بود. محور سوم نيز در بـرگـيـرنـده مـجـمـعـى از كـشـورهـا بـود كـه براى حفظ صلح فعاليت مى كرد.(29) اصول چهارده گانه ويلسون عبارت بودند از:1 ـ ديپلماسى باز و گفتگو ميان دولتها.2 ـ آزادى كشتيرانى در درياها؛ چه در هنگام صلح و چه به هنگام جنگ ـ به استثناى آبهاى ساحلى ـ .3 ـ برابرى در شرايط تجارت بين المللى و لغو تعرفه ها تا آنجا كه ممكن است .4 ـ اطـمـينان دادن به دولتها مبنى بر خلع سلاح تا پايين ترين ميزان به شكلى كه امنيت محلى حفظ شود.5 ـ برابرى منافع مردم مستعمرات با منافع دولتهايى كه ادعاى مسؤ وليت آنها را داشتند.6 ـ كمك به روسيه و تخليه سرزمينهاى روسى .7 ـ يك بلژيك مستقل .8 ـ ايالتهاى آلزاس و لورن بايد به فرانسه داده مى شدند.9 ـ ايتاليا بايد مرزهاى ملّى خود را باز مى يافت .10 ـ مـردم اتـريـش و مـجـارسـتـان مـى بـايـسـت دولتـهـاى مستقل و جداگانه خود را داشته باشند.11 ـ رومـانـى ، صـربـسـتـان و مـونـتـه نـگـرو بـايـد آزاد مـى شـدنـد و صـربـسـتـان بـه ساحل دريا دست مى يافت .12 ـ مردم تركيه مى بايد حكومتهاى خود را بازيافته و تنگه ها بر روى كشتيهاى همه كشورها باز باشد.13 ـ يك لهستان مستقل .14 ـ ايجاد يك سازمان بين المللى .(30)