اگر هدف فتح شهر طائف بود، مى بايست رسول خدا بى درنگ اين پيشنهاد را بپذيرد و تسليم شدن مردم اين شهر را مغتنم بشمرد و اين شهر را هم بدينوسيله جزء قلمرو حكومت اسلامى قرار دهد و از مردم مسلمان شد، طائف زكاه و ماليات بگيرد و در جنگ هاى اسلامى مردانشان را به ميدان نبرد دعوت كند و بدين طريق جمعى بر سپاه اسلامى افزوده شود، البته مسلمان شدن مردم طائف و تسليم شدن آنان هر چند با اين دو شرط پيشنهادى از نظر تشكيلات و فتوحات و تعداد و سلاح به نفع مسلمانان بود، اما رسول خدا به هيچ وجه روى موافق نشان نداد و تا موقعى كه اهل طائف در پيشنهادهاى خود پافشارى داشتند. از پذيرش اسلام آنان امتناع ورزيد و آخرين پاسخى كه به آنان داد اين بود كه : اما كسر اوثانكم بايديكم نستغيكم منه و اما الصلوه فانه لا خير فى دين لا صلوه فيه (120) عادت رسول خدا آن بود كه هر جا را فتح مى كرد بزرگان همان جا را مى فرمود تا بتخانه ها را به دست خود خراب كنند، مساعدتى كه در اينجا با مردم شهر طائف كرد اين بود كه گفت از اينكه بتهاى خود را با دست خود بشكنيد و خرد كنيد شما را معاف مى دارم و ديگرانى را براى شكستن و ويران ساختن آنها مى فرستم . اما نماز كه مى خواهيد مسلمان باشيد و نماز نخوانيد بدانيد كه خيرى نيست در دينى كه نمازى در آن نباشد، يعنى نه تنها شهر طائف بلكه اگر كشورى را هم بگشايى و مردم آنجا نماز نخوانند خيرى در آن كشور گشايى نمى بينم ، به تعبير ديگر خير نيست كه دين دار باشند اما دين شناس نباشند.والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته