راستى اگر ترييت هاى اسلامى و هدايت هاى رسول اكرم مى تواند زنى را با سابقه بت پرستى و گمراهى به اين درجه از ايمان و اخلاص و فداكارى در راه حق برساند كه زنده يافتن رسول خدا هر غمى را بر دل او هموار سازد، و هر مصيبتى را در نظر وى كوچك و ناچيز گرداند اين تربيت ها و اين هدايت ها با دختر امير المومنين و فاطمه زهرا (س ) چه مى كند، و ايمان و اخلاص و فداكارى را در وجود او به چه مرحله اى مى رساند، اگر بانوان مسلمان اوس و خزرج تا اين حد عظمت روحى نشان مى دهند، البته بايد از روح زينب كبرى عليها السلام آن عظمت جلوه گر شود، و بعد از هر چه بر سر وى آمده است با روحى آرام و دلى آسوده بگويد ما رايت الا جميلا اين بود رمز عظمت و پيشرفت سريع حيرت انگيز مسلمانان و اين تابش هاى حيرت انگيز نور ايمان بود كه چشم دشمن را خيره مى ساخت و تن به زبونى و بيچارگى مى سپرد.
جنگ بدر ثمربخش بود
شايد برخى بگويند و شايد در خيلى از كتاب ها هم نوشته شده باشد كه جنگ احد براى مسلمانان گران تمام شد زيرا عزيزان خود را از دست دادند، اما جنگ بدر جنگ بسيار خوب و ثمربخشى بود كه هم كسانى از دشمن را كشتند و هم كسانى را اسير گرفتند و براى هر نفرى جز آنها كه بى پول آزاد شدند از هزار درهم تا چهار هزار درهم پول گرفتند اما اين طرز فكر يعنى جنگ بدر را بيشتر براى مسلمانان و پيشرفت اسلام مفيد شمردن تا جنگ احد، ناشى از توجه نداشتن به آثارى است كه بر جنگ احد بار شد و نمى توانست بر جنگ بدر بار شود در بدر مسلمانان زور بازو نشان دادند و دشمن دانست كه اينان اگر 313 نفر باشند آنهم با شش زره و هفت شمشير مى توانند نهصد و پنجاه نفر مرد مسلح را تار و مار كنند، دسته اى را بكشند، دسته اى را اسير كنند، و ديگران را بگريزانند، اما هنوز قريش نمى توانست تصور كند كه اگر روزى عزيزان اهل مدينه در راه رسول خدا به شهادت رسند و زنانى از ايشان شوهر و برادر و فرزند خود را هم از دست بدهند باز به سلامت رسول خدا شادمان خواهند بود و روزى هم كه رسول خدا آنان را به تعقيب دشمن دعوت كند زخمى هاى جنگ بنه خويش را بهم بسته و چنانكه گويى هيچ گونه زخم و جراحتى ندارند به تعقيب دشمن خواهند شتافت .جنگ احد در مرعوب ساختن دشمن بيش از جنگ بدر اثر داشت و امتحان اين روز ثمر بخش تر از امتحان آن روز بود، مردمى بسيار بوده اند كه روز فتح و اسير گرفتن و غنيمت بردن شور و شوقى نشان داده اند، اما روز مصيبت و محنت و كشته شدن و اسير دادن جز ناتوانى و زبونى و حقيرى نداشتند، پس از جنگ بدر هم هنوز قريش اميدوارى كامل داشتند كه اگر روزى بر مسلمانان چيره شوند و عزيزان انصار و اهل مدينه را به خاك و خون كشند آن شور و شوقى كه در نصرت رسول خدا نشان مى دهند از ميان برود و از همراهى با رسول خدا دلسرد شوند و اطراف او را واگذارند، آنان كجا تصور مى كردند كه براى مسلمانان هيچ فرق نمى كند كه رسول خدا با هفتاد اسير و غنيمت هاى فراوان به مدينه باز گردد يا پس از هفتاد و چند شهيد با اصحابى مجروح و دست و پا قطع شده باشد.