سخنان اهل بيت هنگام اسيرى - بررسی تاریخ عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی تاریخ عاشورا - نسخه متنی

س‍خ‍ن‍ران:‌ م‍ح‍م‍داب‍راه‍ی‍م‌ آی‍ت‍ی‌؛ م‍ق‍دم‍ه‌ نویس: ع‍ل‍ی اک‍ب‍ر غ‍ف‍اری‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنان اهل بيت هنگام اسيرى

روزى كه وظيفه خطير خود را در شام انجام دادند و در حقيقت افكار مردم دمشق و نواحى آن را كه چهل و دو سال در حق اهل بيت گمراه شده بود به راه آوردند، و در بازار دمشق دم از نزول آيه تطهير درباره خويش و سخن از حق خويشاوندان رسول خدا صلى الله عليه و آله به ميان كشيدند و نوبت آن رسيد كه هر چند داغدار و سوگوارند، اما با خاطر فارغ و آسوده به مدينه خويش بازگردند، شايد اين تعبير كه با خاطرى فارغ و آسوده به مدينه بازگشته اند بر بعضى شيعيان اهل بيت گران آيد، اما اگر در آنچه تاكنون گفته شده تامل شود و به موفقيت هاى قطعى كه اهل بيت در اين سفر به دست آوردند متوجه باشيم اعتراف خواهيم كرد كه جز اين نمى توان تعبير كرد و پيش از اين ها دختر امير المومنين عليه السلام همين تعبير را داشته و ما هم به اين بانوى بزرگوار اسلام كه از شجاعت و صراحت بزرگوارى وى سندهاى قاطعى در دست ها است تاسى كرده و اين طور تعبير كرديم .

زيبايى بهشت

به روايت ابن طاووس پس از آنكه ابن زياد به زينب كبرى گفت : ديدى كه خدا با خانواده شما چه كرد؟ زينب در پاسخ وى گفت : ما رايت الا جميلا هولاء قوم كتب الله عليهم القتل فبرزوا الى مضاجعهم سيجمع الله بينك و بينهم فتحاج و تخاصمهم ، فانظر لمن يكون الفلج يومئذ ثكلتك امك يا ابن مرجانه (82) درود فراوان بر تو باد اى بانويى كه اسير و گرفتارى آن هم به دست كسى كه دشمنى با اهل بيت و شيعيان آنها را از پدر به ميراث برده و در عين حال با اين صراحت و چنين بى پرده سخن مى گويى ، اين تعبيرات در نشان دادن و منعكس كردن روح بزرگ شكست ناپذير دختر على عليه السلام حتى از خطبه هاى كوفه و شام هم صريح تر و ارزنده تر است ، گفت ما كه جز نيكى و رهبانى چيزى نديديم ، اينان كه از ما به شهادت رسيده اند مردمى بودند كه خدا شهادت برايشان نوشته بود و به تعبير ديگر خدا آنان را شايسته اين افتخار و عظمت شناخته بود، پس در پى اين افتخار به آرامگاه خود شتافتند، اما به همين زودى حساب خدا مى رسد و شما را با هم روبرو مى كند و آنگاه است كه شهيدان راه خدا با تو دشمنى و ستيزه خواهند كرد، سپس چشم خود را نيك باز كن و بنگر كه پيروز در آن روز كيست اى پسر مرجانه خدا تو را مرگ بدهد و مادرت را بى پسر كند.

تاريخ بلند زن مسلمان

در تاريخ بشر كدام زن را مى توان يافت كه شش يا هفت برادر او را كشته باشند و فرزند وى به شهادت رسيده باشد، ده نفر از برادرزادگان و عموزادگان او را كشته باشند، سپس او را به همه خواهران و برادر زادگان او اسير كرده باشند، آنگاه در حال اسيرى و گرفتارى از حق خود و شهيدان خود دفاع كند آنهم در شهرى كه مركز حكومت و سلطنت پدرش بوده و در دارالحكومه اى كه پدرش در حدود چهار سال از دوران خلافت خود را همانجا ساكن بوده است ، با اين وضع و با اين همه موجبات ناراحتى و افسردگى ، نه تنها از آنچه بر سر مى آمده گله مند نباشد بلكه با كمال صراحت بگويد كه ما چيزى بر خلاف ميل و رغبت خويش نديده ايم اگر مردان ما به شهادت رسيده اند براى همين كار آمده بودند و اگر جز اين باشد جاى نگرانى و اضطراب خاطر بوده اكنون كه وظيفه خداى خويش را به خوبى انجام داده اند و افتخار شهادت را به دست آورده اند جز اين كه خدا را بر اين توفيق سپاسگزارى كنيم چه كارى از ما شايسته است .

فداكارى زنان ياران پيامبر صلى الله عليه و آله

به روايت واقدى در جنگ احد كه بسيارى از مسلمانان به شهادت رسيدند و حتى خبر شهادت رسول خدا صلى الله عليه و آله در مدينه انتشار يافت زنى از انصار يعنى هنده دختر عمرو بن حزام عمه جابر انصارى معروف به احد آمد و شهيدان خود يعنى پسرش خلاد، و شوهرش عمرو بن جموح و برادرش عبدالله بن عمر و پدر جابر را از روى خاك جمع آورى كرد و آن گاه پيكر آن سه شهيد را بر شترى بست و رهسپار مدينه شد تا آنان را در مدينه به خاك سپارد، اين زن كه شوهر و برادر و فرزند شهيد خود را به مدينه مى برد در بين راه به زنان رسول خدا بسيد كه براى خبر يافتن از حال رسول خدا صلى الله عليه و آله رهسپار احد شده بودند و سخت نگران و پريشان بودند، يكى از زنان رسول خدا به اين زن بزرگوار كه از احد مى رسيد گفت : بگو چه خبر دارى ؟ گفت خبر خوش دارم ، رسول خدا زنده است و سالم و ديگر هر مصيبتى كه پيش آمده كوچك و ناچيز باشد.

اين بانوى مسلمان كه پيكر عزيزان خود را بر شتر سوار كرده و براى دفن به مدينه مى برد با چه روحى و با

/ 122