قحطانيان يمن و بيگانگان - بررسی تاریخ عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی تاریخ عاشورا - نسخه متنی

س‍خ‍ن‍ران:‌ م‍ح‍م‍داب‍راه‍ی‍م‌ آی‍ت‍ی‌؛ م‍ق‍دم‍ه‌ نویس: ع‍ل‍ی اک‍ب‍ر غ‍ف‍اری‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بهشت را پاداش برند، رسول خدا صلى الله عليه و آله بر يكايك قبايل مى گذشت و خود را بر آنان عرضه مى داشت و مى گفت اى مردم بگوييد لا اله الا الله تا رستگار شويد و بر عرب و عجم حكومت يابيد و در اثر ايمان پادشاهان بهشت باشيد.

اما هيچ يك از قبايل عرب جز اين دو قبيله قحطانى اوس و خزرج كه ساكن يثرب بودند توفيق پذيرفتن دعوت رسول خدا را پيدا نكردند و شهرى جز يثرب براى پذيرايى مسلمانان آواره رنج ديده آماده نگشت و تنها همين شهر مقدس بود كه توانست براى هميشه بدن مطهر رسول خدا را در آغوش ‍ بگيرد، در اثر وفات ابو طالب و خديجه در سال دهم ماندن رسول خدا در مكه سخت دشوار شده بود و شهر طايف هم رسول خدا را نپذيرفت لذا رسول خدا صلى الله عليه و آله در آشنايى با قبايل عرب بيشتر اصرار مى ورزيد تا آنكه بعد از يكى دو برخورد مختصر كه رسول خدا با مردم يثرب داشت در سال يازدهم بعثت در موسم حج در عقبه منى با گروهى از مردم يثرب ملاقات كرد و از ايشان پرسيد كه شما چه كسانى هستيد؟ گفتند: مردمى از قبيله خزرج ، فرمود از هم پيمانان يهود؟ گفتند: آرى ، پس با رسول خدا نشستند و اسلام را بر ايشان عرضه داشت و قرآن را بر ايشان تلاوت كرد، و اهل يثرب پس از شنيدن دعوت رسول خدا به يكديگر گفتند به خدا قسم اين همان پيامبرى است كه يهوديان ما را به بعثت او بيم مى دادند.

اينان كه شش نفر از قبيله خزرج بودند دعوت رسول خدا را پذيرفتند، و همان جا همگى بدين اسلام درآمدند و گفتند ما قوم خود را در حال دشمنى و گيردار جنگ گذاشته ايم و اميدواريم كه خداى متعال آنان را به وسيله تو با هم الفت دهد، اكنون به يثرب باز مى گرديم و آنان را به اسلام دعوت مى كنيم باشد كه خدا به اين دين هدايتشان كند و در آن صورت در ميان ما بسى عزيز و نيرومند خواهى بود.

قحطانيان يمن و بيگانگان

در همين موقع كه قحطانيان يمن و بيگانگان و رجال اوس و خزرج دعوت پيغمبر اسلام را مى پذيرفتند و مقدمات هجرت او را به شهر خود فراهم مى ساختند و در سيماى او لياقت متحد ساختن دو قبيله را كه سال ها با هم در جنگ و ستيز بوده اند مى خواندند، خويشان رسول خدا و رجال قريش ‍ نقشه كشتن او را مى ريختند و هيچ كارى را براى تامين سعادت و خوشبختى خود مهمتر از كشتن رسول خدا نمى دانستند من ضيعه الاقرب اتيح له الا بعد اين شش نفر خزرجى به يثرب بازگشتند و امر رسول خدا را به عنوان يك خبر مهم و يك موضوع قابل بررسى و يك طليعه سعادت و سيادت با مردم در ميان گذاشتند، و آنان را به دين اسلام دعوت كردند و چيزى نگذشت كه اسلام در محيط مساعد يثرب شيوع يافت و خانه اى از خانه هاى اوس و خزرج باقى نماند كه در آن صحبتى از رسول خدا صلى الله عليه و آله در ميان نباشد، نخستين مسلمانان انصار را برخى دو نفر و بعضى هم هشت نفر نوشته اند.

بيعت مردم مدينه با پيامبر

سال بعد يعنى سال دوازدهم بعثت 13 نفر از اهل مدينه در موسم حج در عقبه منى با رسول خدا بيعت كردند پنج نفر از همان شش نفر سال گذشته و هفت نفر ديگر اينان با رسول خدا بيعت كردند كه براى خدا شريكى قرار ندهند و دزدى نكنند، و زنا نكنند، و فرزندان خود را نكشتند، و از راه حرام فرزندى نياورند و در كارهاى نيك رسول خدا را نافرمانى نكنند، رسولخدا هم به آنان وعده داد كه اگر وفا كرديد اهل بهشت خواهيد بود، و اگر چيزى از اين كارها را مرتكب شديد و در دنيا حد آن بر شما جارى شد، كفاره آن گناه همان حد خواهد بود و اگر تا روز قيامت پوشيده ماند سر كار شما با خداست اگر خواست شما را عذاب مى كند و اگر خواست شما را مى بخشد، اين دوازده نفر به يثرب بازگشتند و رسول خدا مصعب بن عمير عبدرى را همراهشان به مدينه فرستاد تا به هر كس كه مسلمان شد قرآن بياموزد و به سوى خدا دعوت كند، مصعب در كار دعوت مردم به اسلام بود تا كار انتشار اسلام در مدينه به جايى رسيد كه در هر محله اى از محله ها اوس و خزرج مردان و زنان مسلمان بودند. در سال سيزدهم بعثت هفتاد و پنج نفر مرد و زن مسلمان در عقبه منى نزد رسول خدا فراهم شدند و با حضور عباس عموى پيغمبر بيعت كردند و اين بيعت در نيمه شب و پس از اتمام شدن اعمال حج به انجام رسيد، در اين تاريخ عباس عموى رسول خدا هنوز مسلمان نبود.

اما از نظر علاقمندى به سلامت برادر زاده خويش حاضر شد و از اهل مدينه عهد و پيمان گرفت كه در آينده به آنچه مى گويند وفا كنند و رسول خدا را بى جهت از خانه اش بيرون نبرند.

/ 122