خواسته مردم مكه - بررسی تاریخ عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی تاریخ عاشورا - نسخه متنی

س‍خ‍ن‍ران:‌ م‍ح‍م‍داب‍راه‍ی‍م‌ آی‍ت‍ی‌؛ م‍ق‍دم‍ه‌ نویس: ع‍ل‍ی اک‍ب‍ر غ‍ف‍اری‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مقام استدلال نيست ، بلكه در مقام توجه دادن مردم به همان حكم مسلم است عقل كه رهبر هر قومى بايد از آنان راه شناس تر باشد، و آنكه خود محتاج به رهبرى است نمى تواند پيشوا باشد، مشركان مكه هر چند پيامبرى رسول خدا را باور نمى كردند اما اين حكم عقلى را باور داشتند و اعتراف مى كردند كه اگر بنا باشد پيامبرى از طرف خدا فرستاده شود بايد مرد بزرگ امت براى اين كار برگزيده شود، منتها در اين كه موجب بزرگى و مايه برترى چيست در اشتباه بودند و گمان مى كردند كه داشتن ثروت بسيار با فرزندان و خويشان يا قدرت و پيروان مى تواند مايه برترى بر ديگران شود و مى گفتند كه اگر هم خدا مى خواست پيغمبرى براى ما مردم حجاز بفرستد چرا مرد بزرگ مكه يعنى وليد بن مغيره مخزومى ، يا مرد بزرگ طائف يعنى عروه بن مسعود ثقفى را نفرستاد و قالوا لولانزل هذا القرآن على رجل من القريتين عظيم . (97)

خواسته مردم مكه

يعنى گفتند چرا اين قرآن بر مرد بزرگى از اين دو آبادى يعنى مكه و طائف نازل نگشت ؟ مشركان مكه در اين حكم عقلى كه بايد كتاب آسمانى بر مرد بزرگ حجاز فرستاده شود راستگو بودند و دروغ و اشتباه ايشان در تطبيق مرد بزرگ بر وليد يا عروه بود. چه ثروت و قدرت و امتيازهاى مادى را ملاك عظمت و بزرگى و برترى مى پنداشتند و آن چه را در واقع موجب عظمت روحى و قدرت معنوى مى شود از قبيل علم و مكارم اخلاق و فضايل نفسانى به حساب نمى آوردند و نمى توانستند باور كنند كه مرد بزرگ حجاز بلكه تمام جهان محمد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله است نه وليد يا عروه .

فضيلت اهل بيت در سخنان امام سجاد عليه السلام

امام چهارم (ع ) در خطبه خويش به آنچه مى تواند كسى را بر كسى ، يا ملتى را بر ملتى برترى دهد اشاره كرد و روشن ساخت كه آل محمد صلى الله عليه و آله بر ديگران برترى دارند و اين برترى ها را نمى توان از ايشان گرفت و ديگران با ايشان همپايه نيستند.

چه خدا ايشان را بر ديگران برترى داده و براى هدايت و ارشاد و تعليم و تربيت مسلمانان برگزيده است .

على بن الحسين عليه السلام با كمال صراحت و شجاعت گفت :

ايها الناس اعطينا ستا و فضلنا بسيع اعطينا العلم و الحلم و السماحه و الفصاحه و الشجاعه و السحيه فى قلوب المومنين (98) اى مردم خداوند شش چيز را به ما بخشيده است و برترى ما بر ديگران بر هفت پايه استوار است : علم يعنى دانش را كه شرط اساسى برترى شخصى بر شخصى يا ملتى بر ملتى است ، به ما داده اند، حلم يعنى بردبارى را كه در راه تعليم و تربيت مردم بسيار بكار بست به ما داده اند. سماحت يعنى بخشندگى كه زمامداران اسلامى را به كار است خوى ما است ، فصاحت يعنى شيوايى بيان و سخنورى كه در بيان احكام و هدايت مردم و امر به معروف و نهى از منكر و روشن ساختن افكار مردم ، و تهييج آنان به جهاد و فداكارى و از خودگذشتگى بسيار لازم و ضرورى است در خاندان ما است . شجاعت يعنى دليرى و مردانگى كه رهبرى و زمامدارى بر آن استوار است به ما داده شده ، دوستى و علاقمندى قلبى مردم با ايمان را كه رمز حكومت و راز سلطنت است به ما داده اند. يعنى با زور و جبر نمى توان مردم را ارادتمند و دوست و طرفدار خويش ساخت . اما مى خواهد بگويد يزيد! خدا چنان خواسته كه مردمان با ايمان ما را دوست بدارند و نمى شود با هيچ وسيله اى جلو اين كار را گرفت و كارى كرد كه مردم ديگران را دوست بدارند و ما را دشمن بدارند.

سپس امام چهارم فرمود: و فصلنا بان منا النبى المختار محمد و منا الصديق ، و منا الظيار، و منا اسدالله و اسد رسوله و منا سبطا هذه الامه يعنى برترى ما بر ديگران هر كه باشند بر اين هفت پايه استوار است : رسول خدا محمد صلى الله عليه و آله از ماست ، وصى او على بن ابى طالب از ما است ، حمزه بن عبدالمطلب شير خدا و شير رسول خدا از ما است ، جعفر بن ابى طالب همان پرنده ملكوتى از ما است ، دو سبط اين امت حسن و حسين از ما اهلبيت است .

مهدى امت اسلام

سپس امام چهارم در اشاره اى به آينده اسلام و حكومت فرمود: بدانيد مهدى اين امت يعنى امام دوازدهم - امام زمان - از ما است . حالا كه اين گونه است بايد يزيد اول برود و اين افتخارات را اگر مى شود از ما اهل بيت بگيرد و به نام خود ثبت كند، و به تعبير ديگر اگر مى تواند تاريخ را تحريف كند، تا آن چه براى ما است به او دهد و رسوايى ها و بدنامى ها و بى دينى هاى او را ناديده بگيرد، و قيافه ها را جابجا كند،

/ 122