گرفتاريهاى حكومت امير المومنين عليه السلام - بررسی تاریخ عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی تاریخ عاشورا - نسخه متنی

س‍خ‍ن‍ران:‌ م‍ح‍م‍داب‍راه‍ی‍م‌ آی‍ت‍ی‌؛ م‍ق‍دم‍ه‌ نویس: ع‍ل‍ی اک‍ب‍ر غ‍ف‍اری‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دوران خلافت عمر هرگز اين گونه هرج و مرج مالى نبود و اينان را عمر مجال نمى داد كه از مال مسلمين اين همه پول و ثروت و خانه و مستغلات فراهم كنند، بلكه راهى روشن و روشى آشكار بود. و از نظر طرز حكومت و جمع آورى اموال و تقسيم آنها بر مسلمانان هرگز مجال اندوختن اين همه ذخائر مالى از اموال مسلمين به دست كسى نمى آمد (23).

گرفتاريهاى حكومت امير المومنين عليه السلام

بعد از عثمان على عليه السلام به حكومت رسيد و كار مشكل على عليه السلام كه جنگ ها بر سر آن راه افتاد همين بود كه جلو اين متنفذان عمده را بگيرد و ديگر به كسى هر كه باشد اجازه ندهد از بيت المال مسلمانان اگر چه يك دينار، بى حساب ببرد و از اين طمع ها و حرص و عادت هاى زشتى كه پيدا شده بود جلوگيرى كند، بر سر همين مشكل بود كه على عليه السلام در حدود چهار سال و نيم خلافت خود را گرفتار جنگ و مبارزه و با همان مردمى بود كه فعلا دستشان از كسب چنان ثروت هايى كوتاه شده بود و امير المومنين عليه السلام مى گفت : ديگر امكان پذير نيست تا من بر سر كار باشم آن بساط يغماگرى تجديد شود، بلكه آنچه را هم به ناروا داده اند و گرفته اند پس خواهم گرفت و به بيت المال مسلمانان باز خواهم گردانيد و سر همين بالاخره على عليه السلام به شهادت رسيد.

امام مجتبى و بن بستهاى حكومت

پس از امير المومنين عليه السلام خلافت اسلامى به امام حسن عليه السلام منتقل شد و حسن بن على عليه السلام جاى پدر را گرفت و وضع اجتماعى مسلمان به صورت خاصى درآمد كه در آن موقع پافشارى حسن بن على عليه السلام در جنگ با معاويه بن ابى سفيان در آن تاريخ كه نيروى مسلمانان در دو جبهه و دو جهت تقريبا متعادل و متوازن بود و جز با كشتارهاى عظيم اميد پيروزى يك طرف و شكست يافتن طرف ديگر نمى رفت و ثمره اى جز خون ريزى و گرفتارى مسلمانان نداشت ، امام حسن عليه السلام با وضعيتى خاص روبرو شد كه راهى نداشت جز كنار آمدن و خون مسلمانان را بى جهت نريختن و موجب كشتارهاى دسته جمعى بى ثمر و بى نتيجه شدن و نتيجه پافشارى امام حسن را فقط دولت روم شرقى در خارج و خوارج در داخل مى بردند و اگر آن چهارصد يا پانصد هزار نفر مسلمان آن روز به جان هم ريخته بودند و در جنگ با معاويه اصرار مى شد، خدا مى داند كه پس از آن جنگ دولت روم شرقى چه بر سر مسلمانان مى آورد و خطر كار خوارج به كجا مى كشيد و تاريخ اسلام به كجا منتهى مى شد، امام حسن عليه السلام از كار خلافت و با گذشت تاريخى خويش ‍ خون مسلمانان و قدرت اسلامى را حفظ كرد و راه سوء استفاده را به روى دشمنان خارجى و داخلى بست بى آنكه حساب تسليم شدن و معاويه را به عنوان خلافت و امير المومنين شناختن در كار باشد.

يكى از موارد قرارداد صلح امام حسن و معاويه اين بود كه حسن بن على با معاويه صلح مى كند و كنار مى رود، مشروط بر آنكه هرگز به معاويه امير المومنين نگويد يعنى او را خليفه مسلمين و امير المومنين نشناسد، كسانى كه گمان مى كنند حسن بن على عليه السلام با كنار رفتن تسليم اراده معاويه شد و معاويه خليفه مسلمين شد و حسن بن على هم يكى از مسلمانان مطيع گوش به فرمان معاويه ، اين سند ارزنده را در بطلان اين عقيده از ابن اثير مورخ مشهور بخوانند:

پس از آنكه حسن بن على عليه السلام كنار رفت و معاويه خليفه شد و زمام امور را به دست گرفت ، فروه بن نوفل اشجعى خارجى كه پيش از اين با پانصد نفر از خوارج كناره گيرى كرده و به شهر زور رفته بودند، گفتند:

اكنون شكى باقى نماند كه بايد با دولت معاويه جنگيد، حال كه معاويه روى كار آمد و خليفه شد جنگ كردن با وى بر ما لازم است از اين رو آمدند و رو به عراق نهادند و به نخيله كوفه رسيدند در اين موقع امام حسن عليه السلام در راه مدينه از كوفه رهسپار حجاز شده بود، معاويه چون خبر يافت كه فروه بن نوفل خارجى مذهب پانصد نفر ياغى شده و سركشى مى كند شايد هم براى آنكه پايه هاى صلح امام حسن را محكمتر كند نامه اى براى امام حسن عليه السلام فرستاد و در آن نامه دستور داد به امام حسن كه فروه بن نوفل خارجى مذهب با پانصد نفر رو به كوفه نهاده اند به شما ماموريت مى دهيم برويد و با او بجنگيد و او را دفع كنيد آن گاه كه كار او را تمام كرديد رفتن شما به مدينه مانعى نخواهد داشت .

/ 122