ياوه گويى ابن زياد - بررسی تاریخ عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی تاریخ عاشورا - نسخه متنی

س‍خ‍ن‍ران:‌ م‍ح‍م‍داب‍راه‍ی‍م‌ آی‍ت‍ی‌؛ م‍ق‍دم‍ه‌ نویس: ع‍ل‍ی اک‍ب‍ر غ‍ف‍اری‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گفت كه اگر امانت و صراحت تاريخ نبود نام حسين عليه بن على عليه السلام به عنوان يك مرد دروغگو در تاريخ اسلام برده مى شد عبيدالله در حضور چندين هزار مسلمان عراق و بالاى منبر مسجد اعظم كوفه چنين گفت :

الحمدالله الذى اظهر الحق و اهله و نصر امير المومنين يزيد و حزبه و قتل الكذاب ابن الكذاب الحسين بن على و شيعته (58).

يعنى شكر خدا را كه حق و اهل حق را پيروز كرد و امير المومنين يزيد و دار و دسته او را يارى فرمود و دروغگوى پسر دروغگو يعنى حسين بن على و شيعيان او را كشت . راستى اگر در اينجا تاريخ با ابن زياد قدرى مساعدت مى كرد در همين مجلس و پاى همين منبر جواب او را نمى دادند ممكن بود اين سخنرانى كه در مسجد مسلمانان و در حضور مسلمانان و به وسيله امير مسلمانان ايراد شده است براى بعضى و تا مدتى ايجاد شبهه كند، و اين فكر اگر چه در مردم كم تحقيق و كم شعور پيدا شود كه مبادا واقعيت همين باشد و اينان راست گفته باشند و حق با اين مرد باشد كه بر منبر و در خانه خدا به اين محكمى ، خدا را بر اين پيشامدى كه شده شكر مى كند معلوم مى شود واقعا بخير گذشته و خوب كارى شده كه حسين بن على عليه السلام را كشته اند. اما تاريخ در اينجا هم از هوشيارى خود استفاده كرد و پيش از آنكه يك نفر از مسجد بيرون رود و جواب اين ياوه ها را نشنود جواب آن را به وسيله يك مرد مسلمان از جان گذشته تحويل تاريخ داد. شيخ مفيد و طبرى مى نويسند: هنوز گفتار عبيدالله به پايان نرسيده بود كه عبدالله بن عفيف ازدى غامدى (59) از جا برخاست .

ياوه گويى ابن زياد

در اين موقع كه ابن زياد ياوه گويى را از حد گذراند از جاى برجست و گفت : اى پسر مرجانه ! دروغگوى پسر دروغگو تويى و پدرت و كسى كه تو را به حكومت عراق فرستاده و پدرش ، آيا پسران پيغمبر را مى كشيد و دم از راستگويى مى زنيد. ابن زياد كه تصور مى كرد قدرت او بر تاريخ هم حكومت مى كند گفت او را بياوريد غوغايى به پا شد و ديگر آنچه را اين مرد با بصيرت گفته بود نمى شد ناگفته و ناشنيده گرفت . اين مرد بزرگوار جان بر سر اين گفتار نهاد و به دستور ابن زياد كشته و به دار آويخته شد اما يك صحنه از تاريخ را روشن ساخت و صفحه اى از تاريخ عاشورا را با خون خود نوشت . اين هوشيارى و فراست تاريخ هميشه كار خود را كرده و مى كند و در هر موقعى كه دستى براى تحريف تاريخ از آستين بيرون آمده است ، در همان جا در فكر چاره كار افتاده و سندى قاطع و صريح و كافى براى نشان دادن واقع به وجود آورده است .

قيام كربلا گواه قدرت و صراحت تاريخ است

ما بسيارى از قضايا را در همين تاريخ مربوط به شهادت ملت ها خوانده ايم و شنيده ايم اما كمتر در فكر اين بوده ايم كه هوشيارى و اسنادى تاريخ را در نظر بگيريم و راستى بر درايت و لياقت تاريخ در نشان دادن قيافه هاى واقعى و حوادث تاريخى آفرين بگوييم . هر سطرى از تاريخ قيام ابا عبدالله عليه السلام گواه قدرت و صراحت و شجاعت تاريخ است و بايد به اين حساب توجه كرد كه حتى پس از شهادت امام و مردن يزيد در حدود نزديك به هفتاد سال تمام قدرت اسلامى به دست خلفاى بنى اميه بود و فقط چند سال ابن زبير در حجاز خلافت كرد و تازه او هم در دشمنى با اهل بيت كمتر از بنى اميه نبود، در عين حال صراحت و شجاعت تاريخ اجازه نداد كه در طول اين مدت چهره تابناك تاريخ عاشورا را تغيير دهند و قيافه اى تاريك جاى آن را بگيرد.

ابن زياد به سر مقدس امام نگاه مى كرد و مى خنديد و با چوبى كه در دست داشت به دندان هاى امام مى زد اما نمى دانست كه تاريخ نه تنها چوب او و خنده او و لااباليگرى و اخلاق او را ثبت خواهد كرد بلكه مردى از اصحاب رسول خدا را براى همين روز ذخيره كرده و او را به كوفه سكونت داده و امروز هم او را به مجلس ابن زياد آورده و پهلوى ابن زياد جا داده تا چوب و خنده و فساد اخلاق او را پاسخ دهد و اين مجلس صورتى پيدا كند كه قابل بحث در تاريخ باشد.

زيد بن ارقم در برابر ابن زياد

زيد بن ارقم يكى از اصحاب رسول خدا و پيرى سالخورده بود نگاهى به ابن زياد كرد و گفت : چوب خود را از اين دو لب بردار، به خدايى كه جز او خدايى نيست ، بارها لب هاى رسول خدا را روى اين لب ها ديده ام ، اين سخن را گفت و صدا به شيون برداشت . البته ابن زياد در آن موقع به گفتار اين پير سالخورده صحابى اهميت

/ 122