تنها با نيكى و نيك رفتارى است كه مى توان مردم را دلباخته خويش قرار داد و دل هاى آنان را تسخير كرد اين دستور اخلاقى بسيار مهم امير المومنين عليه السلام را چه كسى بهتر از فرزند بزرگوارش امام حسين عليه السلام بكار بست ؟ و چه كسى توفيق پيدا كرد كه مانند ابا عبدالله عليه الصلاه والسلام در زندگى و پس از شهادت مردم را علاقمند و شيفته و فريفته خويش گرداند. در محرم سال 61 هجرى در سرزمين عراق و در كنار رودخانه فرات حادثه اى روى داد و مردانى بزرگوار و با فضيلت به شهادت رسيدند، و بسيارى از مردم آن روز آن حادثه را بزرگتر از ديگر حوادث تاريخى نمى ديدند و شايد چنان تصور مى كردند كه پس از گذشتن چند سالى اين واقعه تاريخى هم در لابلاى كتاب ها و اسناد تاريخى دفن خواهد شد و در رديف صدها حوادث كهنه و فرسوده تاريخ قرار خواهد گرفت و كسى جز به عنوان قصه و سرگذشتى از آن ياد نخواهد كرد.
امام حسين شخصيتى جاودانه
اما اينان نمى دانستند كه شخصيت حسين بن على عليه السلام شخصيتى است جاويد و قيام او هم از حوادث زنده و جاويد تاريخ خواهد بود و به گذشت زمان كهنگى و فرسودگى بدان راه نخواهد يافت ، و شايد بيشتر مردم در آن تاريخ جريان حادثه را به نفع كشندگان امام عليه السلام تعبير و تفسير مى كردند، و تصور مى شد كه نه تنها كار اين شهيدان يكسره شد بلكه ديگر كسى را نيروى مخالفت با بنى اميه نخواهد بود و در آينده تاريخ اسلام نام على عليه السلام و اولاد على به عظمت و بزرگى برده نخواهد شد، و دل هاى دوستان اهل بيت كه از شهادت امام ، و ياران بزرگوار وى جريحه دار شده با گذشت زمان التيام خواهد يافت و آرام خواهد گرفت ، و اين مصيبت هم مانند ديگر مصيبتهاى فراموش شده و از ياد رفته تاريخ از ياد خواهند رفت ، و فراموش خواهد شد. اما آينده تاريخ نشان داد كه بيشتر مردم در اشتباه بودند و پيش آمد عاشوراى شصت و يك هجرى را هم يكى از پيشامدهاى عادى و نبردهاى سياسى مى پنداشته اند و فكر آنان به افق مقدس نظرى كه امام عليه السلام در اين قيام داشت نمى رسيد و نمى توانستند با روح اين قيام آشنا شوند.
مردم و تشخيص موضوعهاى مشابه
مشكلى كه غالبا مردم را گمراه مى كند همين است كه نمى توانند به آسانى كارها و گفتارهاى مشابه را كه در واقع با هم تفاوت بسيار دارند از يكديگر بازشناسند، مردم بسيار ديده اند كه مردمى به نام حق قيام كرده اند و در اين راه فداكارى ها نشان داده اند و سرانجام هم كمتر اثرى بر قيام و اقدام آنان بازنگشته است ، يا مردمى در موعظه و پند دادن و طرفدارى از حق و جانبدارى از مظلوم داد سخن داده اند، و مردم را به ياد خدا و روز حساب و ثواب و عقاب آورده اند، اما نه مردم و نه تاريخ آنان را مردمى پاك و پارسا نشناخته اند و روى همين حساب بسا كه قيام مردان حق و گفتار آنان را بر اساس اغراض شخصى و مادى توجيه مى كنند و نمى توانند به انگيزه هاى خدايى اين قيام ها توجه كنند و حساب كسانى را كه براى خدا مى گويند و براى خدا قيام مى كنند به حساب مردمى كه گرفتار اغراض شخصى و اسير هوا و هوس شده اند اشتباه نكنند.
تاريخ اشتباه نمى كند
بسيار جاى خوشوقتى است كه اگر مردم اشتباه كند تاريخ اشتباه نمى كند و مرور زمان موجبات اشتباه را از ميان مى برد و همين تاريخ است كه هر جمله كوتاه امير المومنين عليه السلام را به عنوان بهترين پندهاى مذهبى و اندرزهاى دينى ثبت مى كند اما سخنرانى هاى طولانى و بى روح بسيارى از خلفا را در زواياى فراموشى قرار مى دهد براى مثال موعظه هايى كه يكى از خلفاى بنى عباس يعنى منصور دوانيقى به فرزندش مهدى عباسى نوشته و ابن واضح يعقوبى آن را بدين صورت نقل مى كند را مى توان توجه كرد.يعقوبى مى نويسد كه مهدى يعنى پسر منصور وصيتنامه ابو جعفر منصور را پس از مرگ وى بر مردم خواند و چنين نوشته بود: به نام خداى بخشاينده مهربان اين وصيت نامه بنده خدا امير مومنان است براى پسرش محمد مهدى وليعهد مسلمانان هنگامى كه او را پس از خود وصى و جانشين خود ساخت بر مسلمانان و ذميان و حرم خدا و بيت المال و زمين خدا كه آن را به هر كس از بندگانش بخواهد به ارث مى دهد و حسن عاقبت براى مردم پرهيزكار است . امير مومنان تو را سفارش مى كند كه در هر سرزمين كه باشى نسبت به خدا پرهيزكار باش و فرمان وى را درباره بندگانش اطاعت كن ، و تو را از ندامت و پشيمانى و رسوايى روز رستاخيز بيم مى دهد.