سخنرانى امام سجاد در كوفه - بررسی تاریخ عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی تاریخ عاشورا - نسخه متنی

س‍خ‍ن‍ران:‌ م‍ح‍م‍داب‍راه‍ی‍م‌ آی‍ت‍ی‌؛ م‍ق‍دم‍ه‌ نویس: ع‍ل‍ی اک‍ب‍ر غ‍ف‍اری‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سخنرانى امام سجاد در كوفه

امام چهارم با مردم كوفه سخن گفت و در مقابل آنان خطبه خواند و پس از آن كه با اشاره اى مردم را خاموش كرد و آرام ساخت ، فرمود:

اى مردم هر كس مرا مى شناسد كه شناخته است و هر كس مرا نمى شناسند اكنون نام و نشان خود را براى وى مى گويم ، منم پسر آن كسى كه با وى بى حرمتى كردند و آنچه داشت ربودند و مال او را به غارت بردند و زنان و فرزندان او را اسير كردند.

راستى اگر امام چهارم در اين فرصت كوتاه سخن از چپاول و غارتگرى و هرزگى مردم عراق به ميان نمى آورد و يكى دو روز بعد از جريان حادثه كه هنوز دستگاه خلافت گرم بود و نمى فهميد كه چه خاكى بر سر خويش كرده و با دست خود چه گورى براى خود كنده است ، جزئيات واقعه و بى حرمتى هاى دشمن را بر سر بازار علنى نمى ساخت ، بعيد نبود كه قضايا را در تاريخ اسلام طورى ديگر جلوه مى دادند و حتى مى گفتند و مى نوشتند كه بردن اهل بيت به كوفه و شام از نظر تجليل و تكريم و تسليت بوده و به هيچ وجه عنوان اسيرى و دستگيرى و جبر و زورى در كار نبوده است .

تاريخ صحيح عاشورا

اما امام چهارم عليه السلام در همان سطر اول خطبه خود، تاريخ صحيح عاشورا را گفت و در سينه هاى مردم نوشت همان گفته ها و شنيده ها و نوشته ها و قرن سوم در تاريخ ‌هاى عمده اسلامى نوشته شد و كار از آن گذشت كه حتى خلفاى آينده بنى اميه كه تمام قدرت و نيروى دستگاه خلافت را به دست داشتند بتوانند يك سطر آن را جابه جا كنند، و لااقل مسئله غارت كردن خيمه ها يا حتى بردن لباسهاى تن امام را از صفحه تاريخ بردارند، و اين رسوايى هاى شرم انگيز را از ياد مسلمانان ببرند، اهل بيت اسير امام بودند كه اين قدرت را از دست بنى اميه گرفتند و كارى كردند كه نه تنها راه تحريف قضايا به روى دشمن بسته شد، بلكه جزئيات ناجوانمردى هاى كشندگان امام ثبت تاريخ شد و حتى نام هر كس كه هرزگى و ناجوانمردى كرده بود در صفحه تاريخ نوشته شد.

غارت خيمه ها

شيخ مفيد و طبرى نوشته اند كه هر چه لباس بر تن امام مانده بود، همه را پس از شهادت به غارت بردند، پيراهن امام را اسحاق بن حيوه از تن وى در آورد زير جامه امام را بحر بن كعب تميمى برد، عمامه امام را اخنس بن مرثد برد، شمشير امام را مردى از بنى دارم گرفت ، و برد قطيفه امام را قيس ‍ بن اشعث بن قيس كندى برد، و بعدها در كوفه او را قيس قطيفه مى گفتند.

كفش امام را مردى از قبيله اود كه نام او اسود بود از پاى امام درآورد، سپس ‍ به خيمه ها ريختند و هر چه اثاث و جامه و شتر بود همه را بردند و حتى هرزگى را به آن جا رساندند كه چادر از سر زنان مى كشيدند، اين جزئيات تاريخ را چه كسى نوشت ؟ و چه كسى ثبت كرد؟ همان خطبه ها و همان سخنرانى هاى اهل بيت بود كه چهره تاريخ عاشورا را تا اين حد صريح و بى پرده به روى صفحات تاريخ آورد.

بدن امام عليه السلام لگدكوب كينه ها

تاريخ نه تنها نام ابن زياد را ضبط كرد كه به ابن سعد دستور داد تا بدن امام را لگدكوب اسب ها كنند، بلكه جريان آن را با تمام جزئيات چنان كه بوده منعكس نموده و شيخ مفيد و طبرى و ديگران نوشته اند كه ابن سعد هنگامى به خيمه ها رسيد كه مى خواستند امام چهارم را بكشند و دستور داد كه كسى متعرض اين بيمار نشود و ديگر كسى در خيمه ها مزاحم اين زنان داغديده نباشد، و چون جريان غارت خيمه ها را به وى گفتند دستور داد كه هر كس هر چه از اينان برده است بايد به ايشان پس دهد، اما احدى از ايشان چيزى پس نداد، پس ابن سعد براى اجراى فرمان ابن زياد و لگدكوب ساختن بدن مطهر امام عليه السلام داوطلب خواست و شايد هم احتياط مى كرد كه اشخاصى را معين كند و دستور دهد مبادا زير بار اين ننگ و رسوايى نروند اما چه احتياط بى جايى و چه احتمال بى موردى ؟

پايمال بدنهاى شهيدان

به گفته مورخان بزرگ ده نفر داوطلب شدند و با كمال عشق و علاقه بر اسب ها نشستند و آنچه را مى خواست انجام دادند، و عجيب اين است كه نام اين فرومايگان هم در تاريخ ثبت شده است و مورخان اسلامى همه آنها را با نام و نشان معرفى كرده اند، طبرى و مفيد دو نفرشان را نام برده اند، و مى گويند از اين ده نفر

/ 122