يزيد مى خواست با اين جمله مسلم را در تاريخ اسلام با قيافه مردى ماجراجو و فتنه انگيز نشان دهد، هيچ نمى دانست كه تاريخ هم نامه او را به همين عبارت رسوا ضبط مى كند و هم پاسخى را كه مسلم به اين نامه داد يعنى همان سخنى را كه در جواب ابن زياد گفت و اين نامه و نامه نويس را هم رسوا كرد. روزى كه مسلم را دستگير و بر ابن زياد وارد كردند ابن زياد با درشتى و تندى به مسلم گفت : پسر عقيل مردم اين شهر آسوده خاطر بودند پس تو آمدى و ميان ايشان تفرقه افكندى و ايشان را به جان هم انداختى ، اين همان مطلبى بود كه يزيد درباره مسلم نوشته بود و ابن زياد چيزى بر آن نيفزود و همان را به مسلم گفت ، اين هم در تاريخ ثبت شده ، اما مسلم پاسخ آن نوشته و اين گفته را داد تا در آينده تاريخ مردم هم آن را بخوانند و هم اين را و آنگاه قضاوت كنند و انصاف دهند.مسلم گفت : اين گونه نيست و من خود به اين شهر نيامده ام كه مردم را پراكنده سازم و در ميان ايشان ايجاد اختلاف و ناسازى كنم ، مردم اين شهر خودشان به استناد نامه هايى كه به ما نوشته اند مى گويند كه پدرت زياد نيكانشان را كشت و خونشان را ريخت و چون بيدادگران و زورگويان دنيا با ايشان رفتار كرد، ما آمديم تا عدالت را برقرار سازيم ، و مردم را به حكم قرآن مجيد دعوت كنيم . آيا مى شد يزيد و ابن زياد كارى كنند كه آنچه درباره مسلم نوشتند و گفتند در تاريخ بماند. اما آنچه مسلم گفت و با جمله اى كوتاه قيافه زننده حكومت زياد را كه يكى از جباران عراق بود نشان داد در تاريخ نماند و كسى آن را نشنود و ننويسد و آيندگان از آن بى خبر بمانند، و واقعا باور كنند كه مسلم فتنه انگيز و خون ريز و مفسده جو و تفرقه انداز بود؟ اين كار امكان پذير نيست .
تاريخ نيرومند و قدرتمند است
يزيد مى توانست امام را بكشد و ياران او را شهيد كند و اهل بيت او را اسير و گرفتار سازد اما نمى توانست حكم تاريخ را تغيير دهد و با قيافه اى جز آنچه داشته است براى خود در تاريخ جايى باز كند.تاريخ بسيار نيرومند و با قدرت است و امكان پذير نيست كه امانت و درستى و صراحت خود را از دست بدهد و تاريخ هوس ها و آرزوهاى اين و آن شود خوبى ها و بدى ها را ثبت مى كند، نوشته ها، گفته ها، موعظه ها، زورگويى ها، محبت ها و ستم ها را همه را با كمال امانت در جاى خودش قرار مى دهد، و اگر جز اين بود و مى شد كه قيافه ها در تاريخ جابجا شود و در صحنه تاريخ فرعون با قيافه نبوت موسى عليه السلام ظاهر شود و موسى عليه السلام در قيافه مردى مدعى خدايى ، ديگر خدا بر بندگان خود چه حجتى داشت و دستاويز بندگان خدا در شناختن حق و باطل چه بود؟ موجب اطمينان خاطر مردان فداكارى از قبيل ابا عبدالله عليه السلام كه در راه خدا جان مى دهند و فداكارى مى كنند و كشته مى شوند همين امانت تاريخ است و مى دانند كه خداى متعال احدى را بر تاريخ چيره نساخته است و تاريخ بر هر نيك و بد چيره است و همه را مى شناسد و از گفتار و كردار همگى نيك باخبر است و كسى نمى تواند نيك و بد خود را از تاريخ پوشيده دارد و فصلى از زندگى خود را نهفته از تاريخ برگزار كند.البته تاريخ بسيار با احتياط و مال انديش است و با فاصله دور يا نزديكى قيافه هاى واقعى را نشان مى دهد و قيافه هاى تغيير يافته و جابجا شده را به صورت واقعى و سر جاى خودش باز مى گرداند، و با كمال شكيبايى و دورانديشى به حساب هر بى حسابى مى رسد.
ابن زياد و تحريف عاشورا
ابن زياد براى آن كه مردم را از جريان واقعه كربلا رسما باخبر سازيد به مسجد اعظم كوفه رفت و سخنانى