مرثيه سرايى همسر امام حسين عليه السلام - بررسی تاریخ عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی تاریخ عاشورا - نسخه متنی

س‍خ‍ن‍ران:‌ م‍ح‍م‍داب‍راه‍ی‍م‌ آی‍ت‍ی‌؛ م‍ق‍دم‍ه‌ نویس: ع‍ل‍ی اک‍ب‍ر غ‍ف‍اری‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عبدالله پسر شيرخوارش روز عاشورا كشته شد و خود با دخترش سكينه به اسيرى رفت و در جريان روز عاشورا از اين زن نامى به ميان نيامده است .

مرثيه سرايى همسر امام حسين عليه السلام

اما به روايت تذكره سبط ابن جوزى در مجلس ابن زياد فرصتى به دست آورد و هرزگى هاى كشندگان امام را در يك سطر آنهم به عنوان مرثيه سرايى خلاصه كرد و در صفحه تاريخ عاشورا نوشت ، هنگامى كه اهل بيت را به مجلس ابن زياد بردند و سر مقدس امام را پيش ابن زياد نهادند، ابن زن از ميان زنان برخاست و سر مقدس را برداشت و بوسيد و در دامن گذاشت و گفت :




  • و احسينا فلانسيت حسينا
    غادروه بكربلاء صريعا
    لا سقى الله جانبى كربلاء



  • اقصدته اسنه الادعياء
    لا سقى الله جانبى كربلاء
    لا سقى الله جانبى كربلاء



ظاهر امر اين بود كه اين زن داغديده با عاطفه اى جريحه دار مرثيه سرايى مى كند و آهى از دل داغديده برمى آورد، اما حقيقت مطلب گويا غير از اين باشد با همين شعرهاى كوتاه و با همين جمله هاى مختصر، اهلبيت عصمت حوادث روز عاشورا را چنانكه بوده ثبت تاريخ كردند و راه تحريف را بر روى دشمن بستند وگرنه ممكن بود مانند آن مستشرقى كه مى گويد امام حسن عليه السلام بيمارى سل داشت و سينه اش خونريزى كرد و از دنيا رفت در صفحه ديگر تاريخ خود بنويسد كه امام حسين هم سرطان داشت و پيش از آنكه ميان او و دشمن نبردى آغاز شود روز دهم محرم بدرود زندگى گفت و ديگرى كه مى توانست ثابت كند كه اين مستشرق دروغ مى گويد و آن سخن را به نفع معاويه و اين دروغ را به نفع يزيد مى سازد.

رباب همسر بزرگوار امام عليه السلام در مجلس ابن زياد با دو شعر كوتاه مجال اينگونه تحريف هاى ناروا را از دست تحريف كنندگان تاريخ گرفت و گفت امام حسين عليه السلام مبتلا به سل و سرطان نبود و در راه خدا به شهادت رسيد و او را با نيزه ها پاره پاره كردند و رهبرى كشندگان او را مردمى عهده دار بودند كه معلوم نبود پدرشان كيست ، بعد از كشتن هم فردا كسى نگويد كه او را تجليل و احترام به خاك سپردند اين چنين نبود، بدنش ‍ را روى خاك انداختند و نه بر او نماز خواندند و نه او را به خاك سپردند و نه از وى كوچكترين احترامى كردند.

دشمن و تحريف تاريخ شهادت

بيان اين نكات لازم بود و قطعا اهلبيت در اين گفتار نظر داشتند و مى دانستند كه فردا كه دشمن با عكس العمل اين كارها رو به رو شد اصرار خواهد كرد كه با هر قيمتى شده تاريخ شهادت امام را تحريف كند و فكر مردم را به گمراهى بكشاند، به همين جهت با كمال هوشيارى و مال انديشى در هر انجمنى و هر بازار و كوچه اى در پاسخ هر پرسشى ، در جواب هر فحش و ناسزايى فصلى از آنچه روى داده بود مى گفتند و گوشه اى از تاريخ شهادت امام عليه السلام را روشن مى ساختند از اينروى بود كه در همان روز اول ورود به كوفه سه نفر از بانوان اهل بيت خطبه خواندند و به اين فكر هم نيفتادند كه چون امام چهارم عليه السلام در ميان اسيران است و با مردم كوفه و ابن زياد سخن خواهد گفت ديگر نيازى به سخن گفتن ما نيست ، هر كدام كه فرصتى به دست آورد از هر چند ميان كجاوه ، صدا بلند كرد و مردمى اغفال شده را در جريان صحيح حادثه گذاشت . البته گويندگان اهل بيت از گفتارهاى خود به اين نتيجه نرسيدند كه همان روز و همان ساعت آزاد شوند و راه مدينه را در پيش گيرند و قطعا چنين نتيجه اى را هم در نظر نداشتند و صلاحشان هم نبود كه از آنجا به مدينه بازگردند و بسيار لازم بود كه تا مركز خلافت اسلامى يعنى دمشق به هر وضعى كه هست خود را برسانند. پيمودن اين راه از كوفه تا دمشق هر چند به عنوان اسيرى و هر چند زير زنجير براى امام چهارم عليه السلام قابل تحمل بود، امام تحريف شدن تاريخ عاشورا و بى اثر ماندن شهادت امام حسين را نمى توانست و نمى بايست تحمل كند.

بنظر مى آيد كه امام چهارم عليه السلام و بانوان اهل بيت موقعى كه فكرشان آسوده شد و از پريشانى و اضطراب خاطر بيرون آمدند كه چند روزى در مركز خلافت ماندند و سخنان خود را گفتند و مردم شام را هم از اشتباه در آوردند و كارى كردند كه اگر تاريخ نويسى در شام هم مى خواست جريان واقعه كربلا را بنويسد

/ 122