ناآكاهى شاميان از اسلام - بررسی تاریخ عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی تاریخ عاشورا - نسخه متنی

س‍خ‍ن‍ران:‌ م‍ح‍م‍داب‍راه‍ی‍م‌ آی‍ت‍ی‌؛ م‍ق‍دم‍ه‌ نویس: ع‍ل‍ی اک‍ب‍ر غ‍ف‍اری‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ناآكاهى شاميان از اسلام

در حقيقت بيشتر مردم شام تا آن روز نمى دانستند كه سيد الشهداء در اسلام حمزه بن عبدالمطلب است ، و يا رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره حسن و حسين فرموده كه اينان سروران جوانان بهشتى اند و نمى توان با اين حساب رسيد كه اگر امام سجاد عليه السلام و عمه اش زينب چنين فرصتى به دست نمى آوردند و يا از فرصتى كه به خواست خدا به دست آمده استفاده نمى كردند ديگر چه كسى تا پايان خلافت بنى اميه يعنى تا سال 132 هجرى مى توانست در محيط نامساعد دمشق از بزرگى و بزرگوارى رجال اهل بيت دم زند، يا آنان را از شخصيت هاى پرافتخار اسلام معرفى كند.

اما پس از سخنرانى ها كار به جايى رسيد كه قدرت دستگاه خلافت اسلامى در مدت هزار ماه حكومت بنى اميه كه عليه بنى هاشم و اهل بيت به كار برده شده و دوستان على ابن ابى طالب عليه السلام زجرها كشيدند و شكنجه ها ديدند ليكن اثر اين گفتارها همچنان برقرار و استوار ماند و انصاف اين است كه مجاهدتهاى صحابى بزرگوار يعنى ابوذر غفارى هم زمينه را براى اين تبليغات فراهم ساخته بود و با آمدن اهل بيت به شام و با آنچه مردم دمشق از ايشان شنيدند خاطره ابوذر غفارى كه با كمال بى احتياطى در مقابل انحراف هاى معاويه ايستادگى مى كرد تجديد شد.

ابوذر مردى با ايمان و شجاع

ابوذر مردى صريح اللهجه و با ايمان و شجاع بود، و همان موقعى كه احساس كرد دستگاه خلافت اسلامى از مجراى صحيح خود منحرف شده قيام و انتقاد كرد و سخن گفت در حضور خليفه و در غياب وى در كوچه و بازار زبان به انتقاد گشود و مى توان او را موسس اين گونه قيام ها و نهضت هاى اسلامى شمرد، چه وى از اصحاب رسول خدا و از نظر ترتيب تاريخى بر ديگران مقدم است البته ابوذر تبعيدها ديد، رنج ها برد، در غربت و تنهايى در ربذه وفات كرد، اما در عين حال ، از پاى ننشست و تا توانست در راه امر به معروف و نهى از منكر مجاهدت كرد.

حجر بن عدى جاى ابوذر

پس از آنكه معاويه روى كار آمد باز مردمى پى كار ابوذر غفارى را گرفتند، ابوذر از دنيا رفت اما حجر بن عدى كندى جاى او را گرفت و گفتنى ها را مى گفت ، چه در مقابل دستگاهى كه به نام اسلام و مسلمانى دشنام دادن به على عليه السلام را جزء دستورات و واجبات مذهبى بلكه شرط قبولى عبادات خود قرار داده بود با كمال شجاعت قيام كرد و جان بر سر اين كار گذاشت ، حجر به دمشق نرسيد و او را در مرج عذراء نزديك دمشق كشتند اما تا همان جا سخن خود را گفت و سخن خود را بيان كرد و از حق على عليه السلام دفاع كرد، ليكن گفته هاى ابوذر و مجاهدتهاى حجر بن عدى و ياران او براى پاسخ دادن به تبليغات نارواى دستگاه حكومت و خلافت اموى در مدت بيش از چهل سال كافى نبود، و لازم بود كسانى از خود اهل بيت با مردم اين شهر روبرو شوند و آنها را از اشتباه درآورند، و با سندهاى زنده اى كه نشان مى دهند خدمت هاى پرارزش رجال بنى هاشم را به دين اسلام و مسلمانان جهان به ثبوت رسانند و سابقه ننگين دشمنى و ستيزه بنى اميه را با رسول خدا و مسلمانان برملا سازند.

سوابق ننگين بنى اميه

امام چهارم عليه السلام فراهم شدن منبر و مجلسى را هر چند براى بد گفتن از امام حسين و پدرش امير المومنين مغتنم دانست و در آن مجلس حضور يافت تا خطيب بر فراز منبر برآمد و خدا را سپاس گفت و زبان به ثناى پروردگار گشود آن گاه درباره على و امام حسين عليه السلام بسيار بدگويى كرد و در مدح و ثناى معاويه و يزيد پرگويى و ياوه گويى را از حد گذراند و هر خير و صلاحى را به آن دو نسبت داد! چنانكه گويى كانون همه فضايل و سرچشمه تمام معارف و مكارم اين پدر و پسر بوده اند! مردم هر چه دارند از آل ابو سفيان دارند!! و در سعادت دنيا و آخرت به ايشان نيازمند مى باشند و جز راه اينان راهى به خداى متعال و رضاى او نيست !

اينجا بود كه على بن الحسين عليه السلام بى هيچ بيم و هراسى فرياد زد و بلك ايها الخاطب اشتريت مرضاه المخلوق بسخط الخالق فتبوء مقعدك من النار (94) يعنى واى بر تو اى سخنران كه از راه به حشم آوردن آفريدگار در مقام خشنود ساختن و راضى كردن آفريده اى برآمده اى و خود را دوزخى كرده اى .

هر چند در اين جمله ها روى سخن امام چهارم عليه السلام با خطيب دمشق كه براى راضى داشتن يزيد خدا را

/ 122