يكى از سندهاى ارزنده و بسيار مهم تاريخ عاشورا را خطبه امام چهارم على بن الحسين عليه السلام كه در شهر دمشق و در مركز خلافت اسلامى سال 61 هجرت و شايد در مسجد دمشق ايراد فرموده است و از فرصت بسيار مناسبى كه به دست آورد به نيكوترين صورتى استفاده كرد.راستى مى توان گفت كه بهترين فرصتى كه در سفر اسيرى به دست امام چهارم عليه السلام آمد روزى بود كه خطبب رسمى خليفه بر منبر رفت و در بدگويى امير المومنين عليه السلام و فرزندان او و شايستگى معاويه و فرزندان وى سخن گفت ، البته اين صحنه را خود يزيد به وجود آورد و او دستور داد كه منبرى گذاشته شود و خطيبى بر فراز آن برآيد و مردم شام را از بديهاى امام حسين و پدرش على عليه السلام آگاه كند، و اين صحنه هم مانند بسيارى از صحنه هاى تاريخى كه عليه حق و اهل حقيقت بود به وجود آمد و به وجود آورندگان آن هم نمى فهميدند كه حق مى تواند از هر پيش آمدى به نفع خود استفاده كند و از همان نقشه هايى كه براى از ميان بردن حق طرح مى شود بر اثبات و پايدارى و روش خود بيفزايد، سخن گفتن امام چهارم در اين شهرها به خصوص لزوم بيشترى داشت چه شهر دمشق از همان روزى كه به دست مسلمانان گشوده شد تا روزى كه اسيران اهل بيت وارد شدند يعنى در مدت تقريبا چهل و شش سال پيوسته زير نفوذ بنى اميه بود و حكومت اسلامى آنجا به دست امويان كه در جاهليت و اسلام دشمنان ديرين اهل بيت اداره مى شد.
فتح شهر دمشق
در سال سيزدهم هجرت چهار روز به مرگ ابوبكر مانده بود كه مجاهدان اسلامى به فرماندهى خالد بن وليد شهر دمشق را محاصره كردند و آن گاه كه ابوبكر درگذشت و عمر به جاى وى به حكومت رسيد و خالد را از فرماندهى بركنار كرد و ابو عبيده جاى وى را گرفت مسلمانان تا يكسال و چند روز همچنان دمشق را محاصره داشتند و در ماه رجب سال چهاردهم هجرى به فتح آن دست يافتند، امارت دمشق را مدتى يزيد بن ابى سفيان عهده دار بود و چون در سال هيجدهم هجرى در طاعون عمواس درگذشت ، عمر برادرش معاويه را به جاى وى منصوب كرد، و معاويه از سال هيجدهم تا آغاز خلافت امير المومنين عليه السلام در سال 35 همچنان بر سر كار بود در زمان خلافت امير المومنين و امام حسن عليه السلام كه تقريبا پنج سال طول كشيد معاويه نيز شام را به دست داشت و دمشق پايگاه دشمنى با اهل بيت بود و پس از كنار رفتن امام حسن عليه السلام در سال 41 مركز خلافت و حكومت اسلامى شد و تا سال 61 هجرى يعنى مدت بيست سال بيش از پيش كانون دشمنى و عداوت و جسارت به بنى هاشم مخصوصا امير المومنين گرديد.بدين ترتيب امام چهارم عليه السلام در سال 61 به هر بهانه اى بود وارد اين شهر شد و فرصتى به دست آورد تا با مردم آن سخن بگويد و پرده از روى حقايقى كه در مدت چهل و شش سال از مردم آن مرز و بوم نهفته مانده بود بردارد، اين فرصت سخنرانى هر چند به آسانى به دست امام عليه السلام نيفتاد و مشكلات و ناراحتى هاى فراوان همراه داشت ، اما بسيار مغتنم بود و چه بهتر كه با اصرار خود خليفه ، فرزند امير المومنين و امام حسين عليه السلام به دمشق آيد و روى منبرى كه براى بد گفتن به پدران بزرگوارش گذاشته شده برآيد و به حساب تبليغات 46 ساله بنى اميه برسد و مردمى را كه سال ها در گمراهى و دورى از حق به سر برده اند يا يك سخنرانى چنان روشن كند كه همان جا قيافه هاى مختلف اهل بيت موافق شد و مردم شام با نام هاى مقدسى آشنا شوند كه كمتر شنيده اند.