چرا امام بيعت نكرد - بررسی تاریخ عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی تاریخ عاشورا - نسخه متنی

س‍خ‍ن‍ران:‌ م‍ح‍م‍داب‍راه‍ی‍م‌ آی‍ت‍ی‌؛ م‍ق‍دم‍ه‌ نویس: ع‍ل‍ی اک‍ب‍ر غ‍ف‍اری‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چرا امام بيعت نكرد

حال بايد كه چرا امام بيعت نكرد و تن به كشته شدن و شهادت داد برخى نويسندگان جواب اين سوال را بسيار سست و نادرست داده اند و مى گويند كه امام انديشيد اگر با يزيد بيعت كند كشته مى شود و اگر هم بيعت نكند كشته مى شود پس حال كه بهر تقدير كشته خواهد شد و به هر صورت بنى اميه دست از وى برنمى دارند، چه بهتر كه به صورت آبرومندى كشته شود و در راه خدا از جان خويش بگذرد، اين پاسخ بسيار سطحى و غير كافى به نظر مى رسد، زيرا شهادت امام حسين عليه السلام از اين بالاتر است كه چون امام ديد لابد كشته مى شود از جان خود بگذشت و روغن ريخته اى را نذر كرد و گفت حالا كه مرا به هر صورت مى كشند، سربلند كشته شوم و در راه اسلام به شهادت برسم .

بى ترديد بايد با بصيرت بيشترى اوضاع آن روز ملت مسلمان را بررسى كرد و از فهم خطبه ها و كلمات خود امام هم بيشتر دقيق شد تا حقيقت مطلب روشن شود.

انحراف تشكيلات خلافت

حسين بن على عليه السلام با بررسى موجبات و مقدماتى كه از حدود سى سال پيش از آن فراهم شده بود اين گونه تشخيص داد و برداشت او درست بود كه انحراف امت اسلامى در آن تاريخ يعنى در سال شصت هجرى به قدرى شديد شده كه با سخنرانى و موعظه و كتاب و خطبه ها و مقالات دينى و مذهبى نمى توان آن را علاج كرد و ملت را به راه راست آورد، البته اگر انحراف آن روز دستگاه خلافت و مردم از انحراف هاى سبك و انحراف هاى كوتاه و كم عمق و انحراف هاى مختصر و مخصوصا انحراف هاى فردى مى بود، مى شد كه با مختصر قيامى و نهضتى ، اقدامى چاره شود، و منحرفين به راه راست بازگردند، اما در آن انحراف شديد و فوق العاده اى كه در سال شصت هجرى پيش آمده بود و با مهم ترين مبانى اساسى و سياسى ملت اسلامى بستگى داشت و علاوه يك انحراف عمومى و دسته جمعى بود نه يك انحراف فردى نمى شد به يك حركت مختصر و يك جنبش ضعيف و يا سخنورى و قلم فرسايى و موعظه و پند دادن امر ملت اسلامى را به صلاح آورد و آن فساد عظيم را ريشه كن ساخت ، حسين بن على عليه السلام چنان تشخيص داد كه جز با يك قيام عميق ، با يك قيام تند و با يك نهضت فوق العاده ى خونين نمى شود از مقدماتى كه امير المومنين و امام حسن عليه السلام تاكنون فراهم ساخته اند نتيجه قطعى گرفت و موجباتى را كه بنى اميه پيش از فتح مكه كه در لباس ‍ كفر بوده اند و بعد از فتح كه قيافه اسلامى به خود گرفته و فراهم ساخته اند، نمى توان جز با يك قيام جدى و اساسى و عميق ريشه كن و بى اثر ساخت . البته خود امام حسين بهتر از هر كس مى تواند موجبات قيام خود را براى ما شرح دهد و اين كار را هم انجام داده است و ما ضمن اين گفتارها، خطبه ها و سخنان آن حضرت را مورد بررسى قرار خواهيم داد و خواهيم ديد كه خود امام موجبات قيام خود را چگونه بيان كرده ، و از كجا شروع مى كند و به كجا ختم خواهد كرد.

آشنايى با قيام امام حسين عليه السلام

از مجموع گفته ها و نوشته هاى امام عليه السلام و مخصوصا از توجه به ترتيب آنها و توجه به ترتيب تاريخى و مراحل مختلف آنها اين گونه بدست مى آيد كه امام عليه السلام از اول امر سر قيام و نهضت خود را به صراحت و بى پرده بيان نمى كرد و تدريجا كه به سوى هدف پيش مى رفت مردم را به روح نهضت و به موجبات و علل قيام خود آشنا مى ساخت ، يعنى از همان وصيت نامه اى كه در مدينه نوشت و به دست برادرش محمد بن حنفيه داد تا آخرين سخن صريح ترين خطبه اى كه در مقابل حر بن يزيد رياحى و اصحاب او در منزل بيضه بيان فرمود، تدريجا براى مسلمانان ، روشن ساخت كه چرا دست به چنين اقدامى زده است و راهى نداشته كه از اين راه بگذرد و اين انحراف شديد كه اولا در دستگاه خلافت اسلامى پيش آمده بود و ثانيا در تمام شئون اجتماعى مردم مسلمان رخنه كرده است جز با شهادت و با جانبازى و قيام تند و جدى قابل علاج نيست .

موقعى كه والى مدينه امام را تحت فشار قرار داد تا بيعت كند دو شب پشت سر هم سر قبر خاتم انبياء صلى الله عليه و آله رفت و آنجا نماز خواند و دعا كرد، در شب دومى كه مرقد مطهر رسول خدا را زيارت مى كرد، چند ركعت نماز خواند و چنين گفت : اللهم هذا قبر نبيك و انا ابن بنت نبيك و قد حضرتى من الامر ما قد علمت (26) خدايا اين قبر پيامبر تو است و من هم دخترزاده پيغمبر تو هستم ، خدايا تو خود مى دانى كه براى من چه پيش آمدن شده است .

شايد برخى گمان كنند كه مراد امام آن است كه مى خواهند مرا بكشند و چاره اى ندارم تسليم شوم مرا مى

/ 122