فرستاده امام در شعر دوم خود دستگاه خلافت اموى را براى هميشه رسوا ساخت و در كنار قبر رسول خدا فرياد كرد كه اين كافر سيرتان فرزند پيامبر خود را كشتند و پيكر او را به خاك و خون كشيدند و سر او را بر نيزه برافراشتند.آنگاه مردم را از ورود اهل بيت باخبر ساخت و گفت كه هم اكنون در بيرون شهر مدينه فرود آمده اند.مردم و به خارج شهر نهادند راه ها بسته شد مدينه وضع فوق العاده اى پيدا كرد امام چهارم خود را در مقابل تمام جمعيت مدينه ديد و مردم را با اشاره خاموش ساخت ، و لازم ديد كه اينجا هم گزارش اين سفر چند ماهه را به اطلاع مسلمانان مدينه برساند.والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
13- نشانه هاى پايانى حكومت يزيد
اهل بيت عصمت و طهارت هر چند داغدار و سوگوار بودند اما با خاطرى فارغ و آسوده و با اطمينان كامل به پيروزى خويش و بيچارگى دشمن رهسپار مدينه شدند، هنوز اهل بيت در شام بودند كه نشانه هاى بيچارگى يزيد به چشم مى خورد و به زودى اهل بيت از اسيرى بيرون آمدند و به دستور خليفه به دار الخلافه منتقل شدند و آنجا مورد احترام و تكريم اهالى دمشق قرار گرفتند، و چنانكه طبرى مى نويسد زنان خاندان معاويه بدون استثنا براى تسليت نزد بانوان بنى هاشم آمدند و بر امام عليه السلام سوگوار و عزادار شدند و سه روز در قصر خليفه براى شهداى بنى هاشم مجلس سوگوارى برقرار بود و يزيد نهار و شام را جز با حضور امام چهارم عليه السلام صرف نمى كرد.
كودكى شجاع در برابر يزيد
در يكى از همين روزها بود كه يكى از پسران صغير امام حسن يا امام حسين عليه السلام همراه امام چهارم حاضر شده بود و يزيد ضمن صحبت به او گفت با پسر من خالد جنگ مى كنى ؟ گفت نه مگر آن كه سلاحى به من و سلاحى به او دهى و آن گاه با هم جنگ كنيم ، يزيد را اين شجاعت و صراحت لهجه آن هم از پسرى صغير كه آن همه پيش آمدهاى ناگوار را ديده است بسيار خوش آمد و او را سخت در آغوش كشيد و سخنى گفت كه معنى آن به فارسى اين است : شير را بچه همى ماند بدو.نعمان بن بشير دستور يافت كه وسائل بازگشت اهل بيت را فراهم سازد و مردى امين و درستكار با ايشان همراه كند و به گفته شيخ مفيد (ره ) خود نيز در خدمت ايشان برود به روايت اخبار الدول نعمان بن بشير با سى نفر همراه اهل بيت از شام به مدينه رفتند، و در تمام راه به خدمت ايستاده بودند، و نعمان به اندازه اى با ادب رفتار كرد كه پس از ورود به مدينه فاطمه دختر امير المومنين عليه السلام كه يكى از بانوان اسير بود به خواهرش زينب گفت اين مرد ما بسيار محبت كرد و شايسته است جايزه اى به وى داده شود، اما نعمان جايزه بانوان را نپذيرفت و گفت من اگر خدمتى كرده ام براى خدا و براى خويشاوندى شما با رسول خدا بوده است .نعمان بن بشير خود و پدرش هر دو از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله بودند، پدرش بشير بن سعد خزرجى نخستين كسى است كه در سقيفه بنى ساعده با ابوبكر بيعت كرد و چنانكه نوشته اند در بيعت خود قصد قربت نداشت و براى آن بود كه مبادا سعد بن عباده خزرجى به خلافت برسد، و چون بر سعد حسد مى ورزيد و راضى نمى