خويشاوندان پيامبر - بررسی تاریخ عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی تاریخ عاشورا - نسخه متنی

س‍خ‍ن‍ران:‌ م‍ح‍م‍داب‍راه‍ی‍م‌ آی‍ت‍ی‌؛ م‍ق‍دم‍ه‌ نویس: ع‍ل‍ی اک‍ب‍ر غ‍ف‍اری‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حدود دوازده هزار نفر عليه مسلمانان فراهم سازند تمام اين كارها به وسيله خويشان رسول خدا به انجام مى رسيد و همان مردان قريش بودند كه اين صحنه ها را به وجود مى آوردند و همان خويشان حق ناشناس ناسپاس رسول خدا بودند كه پيش از هجرت و پس از هجرت از دشمنى با وى برنگشتند و تا روز فتح مكه كه ديگر هيچ قدرت مقاومت براى ايشان باقى نمانده بود، همچنان در بى مهرى و دشمنى خويش استوار بودند امير المومنين عليه السلام به معاويه مى نويسد:

فاراد قومنا قتل نبينا و اجتياح اصلنا، و هموا بناالهوم و فعلو بنا الا فاعيل ، و منعونا العذب و احلسونا الخوف و اضطرونا الى جبل و عر، و اوقد و النانار الحرب (93)

خويشاوندان پيامبر

در اين چند جمله امير المومنين عليه السلام صحنه هايى را كه خويشان پيغمبر صلى الله عليه و آله عليه وى به وجود آوردند نشان مى دهد، و هر مرحله اى را با تعبيرى هر چند مختصر بيان مى كند، و ايجاد آن همه تضييقات و مشكلات را براى رسول خدا به قريش نسبت مى دهد و مى نويسد كه خويشان و بستگان ما و طوايف قريش كه همگى عموها و عموزادگان ما بودند تصميم گرفتند پيغمبر ما را بكشند و ما را ريشه كن سازند، و براى نابود ساختن ما تصميم ها گرفتند و كارها كردند، و آسايش ‍ زندگى را از دست ما گرفتند، و ما را به ناراحتى و ترس و بيم گرفتار كردند و چنان ما را بيچاره ساختند كه به كوهى ناهمار پناه برديم يعنى در حدود سه سال و چند ماه در يكى از دره هاى مكه معروف به شعب ابى طالب محصور و محبوس و پر بيم و هراس زندگى كرديم ، و قطع نظر از آنچه در مكه رفتار مى كردند هنگامى كه از خانه و زندگى خود گذشتيم و به شهر ديگران رفتيم آنجا هم ما را آسوده نگذاشتند و آتش هاى جنگ برافروختند و فتنه ها به راه انداختند.

اين بود وضع رفتار خويشان و نزديكان رسول خدا و اين بود نمونه اى از دشمنى ها و بى مهرى هاى آنان نسبت به كسى كه اگر نام او بلند مى شد و پيش مى رفت و دعوت وى انتشار پيدا مى كرد همه مردم او را به سرورى مى شناختند، بيش از همه كس باعث افتخار و سرفرازى خود آنان بود، اما در مقابل اين طوايف نامهربان حق ناشناس قريش كه گويى با عزت و سرفرازى خويش مخالف بودند دو طايفه از قبايل قحطانى نسبت يمن براى يارى و پذيرايى رسول خدا آماده گشتند و بيش از آنچه از هر خويش و نزديكى اميد مى رود در پيشرفت كار پيغمبر اسلام فداكارى و از جان گذشتگى نشان دادند اينان عرب عدنانى يا اسماعيلى نبودند و با قبيله قريش و طايفه بنى هاشم و خاندان عبدالمطلب هيچ گونه نسبت و آشنايى نداشتند.

اما خداوند همين بيگانگان را با مقدماتى كه در حدود صدها سال پيش از ولادت پيغمبر اسلام فراهم ساخت ، از جنوب عربستان و يمن به شمال عربستان و وادى القرى حجاز و شهر يثرب كشانيد و بهانه هجرت ايشان را خراب شدن سد مارب يمن و از آب افتادن بسيارى از اراضى يمن و باز شدن راه كشتى رانى درياى سرخ و از رونق افتادن يمن از نظر اقتصادى قرار داد و ممكن است هر كدام از اين دو امر در پراكنده شدن قبايل قحطانى يمن اثر داشته است ، به هر جهت خداى متعال دو قبيله از قبايل يمن را هر بهانه اى كه بود به يثرب مى كشاند و در آنجا سكونت مى دهد، تا روزى كه پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله از زندگى در محيط مكه و در ميان خويشان خود به جان مى آيد و ديگر ماندن در خانه خويش براى وى امكان پذير نباشد، همين دو قبيله آغوش خود را براى پذيرفتن خود و اصحاب مهاجر وى باز كنند و آنان را در خانه هاى خويش جاى دهند و حتى بر خود مقدم دارند.

رستگارى اوس و خزرج

از روزى كه دو قبيله اوس و خزرج به يثرب آمدند و در آنجا سكونت گزيدند، پيوسته جنگهايى ميان اين دو قبيله روى مى داد، تا زير فشار جنگ به ستوه آمدند و مى رفتند كه نابود مى شوند و نيز يهوديان بنى نضير و بنى قريظه و ديگر يهوديان ساكن يثرب بر آنان چيره شوند و ناچار جمعى از ايشان به مكه رفتند تا از قريش يارى بخواهند و بدين وسيله سرفراز و نيرومند گردند اما قريش شرايطى پيشنهاد كردند كه براى ايشان قابل پذيرش نبود، سپس به طائف رفتند و از قبيله ثقيف كمك خواستند اما بى نتيجه بازگشتند.

از طرفى رسول خدا صلى الله عليه و آله پس از آن كه در سال چهارم بعثت دعوت خود را علنى ساخت ده سال متوالى در موسم حج در بازارهاى عربستان از قبيل عكاظ و ذوالمجاز و منى و مكه منازل حاجيان با آنان تماس مى گرفت و از آنان مى خواست تا وى را يارى دهند و در راه رساندن رسالت هاى خدايى حمايت كنند و

/ 122