واقعيت تاريخ در سخنان زينب (س ) - بررسی تاریخ عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی تاریخ عاشورا - نسخه متنی

س‍خ‍ن‍ران:‌ م‍ح‍م‍داب‍راه‍ی‍م‌ آی‍ت‍ی‌؛ م‍ق‍دم‍ه‌ نویس: ع‍ل‍ی اک‍ب‍ر غ‍ف‍اری‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نمى داد و نمى توانست بفهمد كه اين صورت مجلس ها همه ضبط تاريخ مى شود و نامه تاريخ كم و زيادى را فروگذار نمى كند و همه را به حساب مى آورد، از اينروى زيد را با تندى و درشتى از مجلس خود راند و او را تهديد به قتل كرد و گفت : معلوم است كه در اثر پيرى شعور خود را از دست داده اى وگرنه بر اين فتح خدايى نمى گريستى ؟ تاريخ همه اين جزئيات را ضبط كرد تا فردا بداند كه ابن زياد شعور خود را از دست داده بود نه زيد بن ارقم زيد بن ارقم نيك مى دانست كه قطع نظر از حساب ثواب و عقاب هيچ مسلمانى بر هرزگى هاى ابن زياد آفرين نخواهد گفت ، و هر مسلمانى تا مسلمان است ، و رسول خدا را به پيامبرى مى شناسد يا فرزندان وى از در تجليل و احترام و ادب خواهد درآمد اما ابن زياد مى پنداشت كه مى شود هم مسلمان بود و هم فرزندان رسول خدا را كشت ، هم مسلمان بود و هم بانيان اسلام را دروغگو دانست ، هم خون عزيزان اسلام را ريخت و هم در تاريخ اسلام با قيافه مسلمانى ظاهر شد.

واقعيت تاريخ در سخنان زينب (س )

اكنون نوبت آن رسيده كه بار ديگر سخنان زينب كبرى را در مجلس يزيد بررسى كنيم و آن سند زنده تاريخى را از روى منابع قرن سوم (60) بخوانيم هر چند سخن در امانت و شجاعت تاريخ دامنه يافت . پس از آن كه يزيد اشعار كفرآميزى از عبدالله بن زبعرى سهمى كه در موقع كافر بودن خود گفته بود خواند و اشعارى هم از خود بر آن افزود و صريحا گفت كه مى خواهم انتقام پدران خود را كه در حال بت پرستى به دست ياران محمد كشته شده اند از فرزندان محمد بگيرم ، زينب دختر على عليه السلام برخاست و زبان به سخن گفتن گشود و فصلى جديد در تاريخ خلافت سه سال و چند ماهه يزيد باز كرد و گفت : صدق الله و رسوله يا يزيد ثم كان عاقبه الذين اساوا السواى ان كذبوا بايات الله و كانوا بها يستهزون (61).

يزيد خدا و رسولش راست گفته اند كه عاقبت گناه كردن و دروغ دانستن آيات خدا مسخره كردن آنهاست ، يعنى اگر امروز آيات خدا را تكذيب مى كنى و با نظر استهزاء به آنها مى نگرى و چنان كه روزى بت پرستان مكه به شهادت جمعى از مسلمانان در جنگ احد خوشحال شدند و شعرخوانى به راه انداختند تو هم از شهادت فرزندان رسول خدا خوشحال شده اى و شعر مى خوانى و دم از انتقام گرفتن از رسول خدا مى زنى مى دانى چرا اينطور شده اى و چرا به اينجا رسيده اى ؟ از بس گناه كرده اى كارت به اينجا كشيده است ، هر كس راه گناه را در پيش گيرد و در گناه كردن اصرار ورزد به حكم قرآن مجيد روزى آيات خدا را تكذيب خواهد كرد و كار او به جايى خواهد رسيد كه آنها را مسخره كند و آنگاه را مسخره كند و آنگاه مستحق عذاب خدا گردد.

سپس گفت :

اظننت يا يزيد الله حيث اخذت علينا باطراف الارض و اكناف السماء، فاصبحنا نساق كما يساق الاسارى ، ان بنا هوانا على الله و بك عليه كرامه و ان هذا لعظم خطرك عنده فشمخت بانفك ، و نظرت فى عطفك ، جذلان فرحا، حين رايت الدنيا متسقه لك ، و الامور متسقه عليك و قد امهلت و نفست و هو قول الله تبارك و تعالى ، و لا يحسين الذين كفروا انما نعلى لهم خير لانفسهم انما نملى لهم ليزداد و اثما و لهم عذاب مهين (62).

شهادت و اسارت خوارى نيست

يزيد مگر گمان برده اى كه ما با شهادت و اسيرى خوار و زبون شده ايم ؟ و چون راه هاى زمين و آسمان را بر ما بسته ايد، و چون اسيران ما را از اين جا به جا مى بريد، ديگر خدا لطف خويش را از ما باز گرفته است ؟ و گمان برده اى كه تو با كشتن مردان حق بزرگ و بزرگوار گشته اى ؟ و خدايا لطف و عنايتى خاص به تو مى نگرد؟ و بدين جهت و از روى اين گمان غلط از خود باور كرده اى ، و با خوشحالى و سرمستى تكبر فروش شده اى ؟ چو ديده اى كه دنيا براى تو رو به راه گشته است ، و امور بر وفق مرا تو مى گذرد، و كارها براى تو رو به راه شده ، از اين است كه مغرور شده اى ، و سخن خدا را از ياد برده اى كه مى گويد: مردمان كافر گمان نكنند كه اگر مهلتى به آنها مى دهيم اين مهلت بخير آنهاست آنان را تنها براى آن مهلت مى دهيم كه بيشتر گناه كنند و براى ايشان عذابى است كه خوار و زبونشان خواهد كرد.

زينب كبرى بعد از اين جمله ها يزيد را به ياد حادثه اى آورد كه روز فتح مكه در سال هشتم هجرت در مكه روى داد و رسول خدا بر همه مردان و زنان مكه منت گذاشت و آزادشان ساخت ، و يزيد خود فرزند همان آزاد شدگان بود هم پدرش معاويه و هم جدش ابو سفيان و هم مادر معاويه از آزاد شدگان روز فتح مكه بودند كه رسول خدا از همه گذشته ها صرف نظر فرمود و با بزرگوارى و گذشت عمومى همگى را آزاد و آسوده ساخت و

/ 122