حر و مصلحت جويى براى امام - بررسی تاریخ عاشورا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی تاریخ عاشورا - نسخه متنی

س‍خ‍ن‍ران:‌ م‍ح‍م‍داب‍راه‍ی‍م‌ آی‍ت‍ی‌؛ م‍ق‍دم‍ه‌ نویس: ع‍ل‍ی اک‍ب‍ر غ‍ف‍اری‌

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حر با ياران خود سوار شدند و راهى را كه نه راه مدينه بود و نه راه كوفه در پيش گرفتند.

حر و مصلحت جويى براى امام

در اين ميان حر به نظر خود از راه خيرخواهى و نصيحت با امام گفت : تو را به خدا قسم جنگ مكن كه اگر جنگ كنى كشته مى شوى . امام برآشفت و گفت آيا مرا به مرگ تهديد مى كنى . مگر با كشتن من آسوده خواهيد شد، سخن من در اينجا همان است كه آن مرد اوسى گفت او مى خواست رسول خدا را يارى دهد اما پسر عموى او او را از كشتن بيم داد و گفت كجا مى روى كه كشته خواهى شد، مرد اوسى در پاسخ پسر عموى خود گفت :




  • سامضى و ما بالموت عار على الفتى
    و اسى الرجال الصالحين بنفسه
    فان عشت لم اندم و ان مت لم الم
    كفى بك ذلا ان تعيش و ترغما (42)



  • اذا مانوى حقا و جاهد مسلما
    و فارق مثبورا و باعد مجرما
    كفى بك ذلا ان تعيش و ترغما (42)
    كفى بك ذلا ان تعيش و ترغما (42)



يعنى من از اين راه مى روم و جوان مرد را از مردن با سرفرازى ننگ نيست ، جوانمردى كه داراى حسن نيت باشد و در راه جهاد روح اسلام را از دست ندهد و جان خود را در راه يارى و همراهى با مردان نيك دريغ ندارد و از فرومايگان كناره گيرى كند و با نابكاران به يك راه نرود، در اين صورت اگر زنده بمانم پشيمانى نخواهم داشت و اگر در اين راه جان سپردم ملامتى بر من نخواهد بود، در زبونى و فرومايگى آدمى همين بس كه زنده باشد و خوارى بكشد.

امام عليه السلام و حر بن يزيد رياحى با ياران خود به منزل بيضه رسيدند در اينجا هم امام براى آنان صحبت كرد و بيش از پيش روشن ساخت كه من در اين موقع تكليفى دارم و بايد آن را انجام دهم و جز حساب انجام وظيفه چيزى نيست مضمون اين خطبه اين است كه يزيد خليفه اى است ستمگر و بيدادگر كه حرام هاى خدا را حلال مى شمارد و عهد و پيمان خدا را مى شكند و با سنت رسول خدا مخالفت مى ورزد و در ميان بندگان خدا راه و رسم گناه و ستمگرى را در پيش گرفته است و رسول خدا فرموده كه در چنين وضعى با چنين خليفه اى هر كس با رفتار و گفتار خود او را باز ندارد و از روش نكوهيده او جلوگيرى نكند بر خدا لازم است كه چنين كسى را با آن خليفه بيدادگر به يك جا برد.

رهبران دوزخى

اين همان نكته اى است كه در قرآن مجيد به آن اشاره مى شود و جعلنا منهم ائمه يدعون الى النار (43) برخى امامان و پيشوايان پيروان خود را به سوى آتش رهبرى مى كنند، يعنى همه پيشوايان و رهبران پيروان خود را به سوى بهشت نمى برند، بعضى از امامان و زمامداران رهبران امت و ملت خويشند به سوى بهشت و سعادت آن هم بهشت به معنى عام يعنى پيشرفت و خوشبختى و اوج و عظمت در دنيا و آخرت ، اما به حكم قرآن و تجربه تاريخ برخى امامان كه يزيد يكى از آنها است پيروان خود را به سوى آتش و عذاب و سقوط حتمى در دنيا و آخرت مى كشانند.

بنى اميه پيروان شيطان

سپس امام توضيح بيشترى داد و وضع موجود آن روز را كه سال شصت هجرى بود تشريح كرد و گفت بدانيد كه اينان يعنى كارگردانان دستگاه خلافت بنى اميه دنبال پيروى شيطان مى روند و فرمان او را مى برند، و از اطاعت شيطان جدا نمى شوند و به همان نسبت از دايره اطاعت خدا بيرون رفته اند، و از خداى متعال حرف شنوى ندارند، آشكار دست به تبهكارى گشوده اند، حدود الهى را تعطيل كرده اند، ثروت مسلمانان را به خود اختصاص داده اند، يعنى پولى كه در صندوق دارايى مسلمين جمع آورى مى شود و بايد در راه رفاه و آسايش مسلمانان به مصرف برسد و در طريق زندگى مردم گشايش ايجاد كند، مال مردم ، بودجه مردم ، آنچه را كه بايد به مصرف مصالح و منافع و رفع مشكلات زندگى و تامين سلامت و سعادت مردم برسد، آنها را به خود اختصاص داده اند و حلال خدا را حرام شمرده ، و حرام خدا را حلال دانسته اند، حال كه اينان چنين وضعى به وجود آورده اند و رسول خدا هم چنان دستورى داده است ، از من كه حسين بن على هستم ، فرزند فاطمه ام ، اهل آيه تطهيرم ، اهل آيه مباهله ام ، شاگرد امير المومنين و فرزند اويم چه كسى سزاوارتر است كه اين

/ 122