حر و مصلحت جويى براى امام
در اين ميان حر به نظر خود از راه خيرخواهى و نصيحت با امام گفت : تو را به خدا قسم جنگ مكن كه اگر جنگ كنى كشته مى شوى . امام برآشفت و گفت آيا مرا به مرگ تهديد مى كنى . مگر با كشتن من آسوده خواهيد شد، سخن من در اينجا همان است كه آن مرد اوسى گفت او مى خواست رسول خدا را يارى دهد اما پسر عموى او او را از كشتن بيم داد و گفت كجا مى روى كه كشته خواهى شد، مرد اوسى در پاسخ پسر عموى خود گفت :
سامضى و ما بالموت عار على الفتى
و اسى الرجال الصالحين بنفسه
فان عشت لم اندم و ان مت لم الم
كفى بك ذلا ان تعيش و ترغما (42)
اذا مانوى حقا و جاهد مسلما
و فارق مثبورا و باعد مجرما
كفى بك ذلا ان تعيش و ترغما (42)
كفى بك ذلا ان تعيش و ترغما (42)